1. در زندگی و معاشرت با دیگران، نرم افزار باشیم نه سخت افزار.
لیلی و مجنون ((اصلش عربی بوده ولی در اشعار شعرای فارسی منجمله نظامی وجامی و مکتبی شیرازی نیز آمده است))
یوسف و زلیخا (( از جامی و آذر بیگدلی))
آیا میدانستید که روز تولد شما حداقل با9 میلیون نفر دیگر یکی است ؟
آیا میدانستید که طولانی ترین لباس عروس دنیا به طول 10 متر است ؟
آیا میدانستید که صندلی الکتریکی توسط یک دندانپزشک اختراع شد ؟
آیا میدانستید که استفاده از هدفون در هر ساعت باکتریهای موجود در گوش را تا 700 برابر افزایش
میدهد؟
آیا میدانستید که نظیر اثرانگشت، اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است ؟
آیا میدانستید که زنان تقریبا 2 برابر مردان چشمک میزنند ؟
آیا میدانستید که انسانهای راست دست به طور میانگین9 سال بیش از چپ دستها عمر میکنند ؟
آیا میدانستید که لئوناردوداوینچی قیچی را اختراع کرد ؟
آیا میدانستید که هیچ کلمه ای در زبان انگلیسی با کلمه month هم قافیه نمیشود ؟
آیا میدانستید که هر آمریکایی به طور میانگین 2 کارت اعتباری دارد ؟
آیا میدانستید که سریع ترین جت دنیا دارای سرعت 3600 کیلومتر است ؟
آیا میدانستید که مونالیزا فاقد ابرو میباشد زیرا در دوران رنسانس تراشیدن ابرو مد بوده است ؟
آیا میدانستید که تقریبا نیمی از کل نشریات جهان در دو کشور آمریکا و کانادا منتشر میگردند ؟
آیا میدانستید که نوشابه های زرد رنگ زیانبارتر از نوشابه های سیاه رنگ هستند ؟
آیا میدانستید که شش چپ اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب
فراهم آید ؟
آیا میدانستید که اثر سیب در بیـدار نـگـهـداشتن افـراد در شـب بـیشـتر از قـهــوه و کافئین است ؟
آیا میدانستید که فاصله سطح کره زمـیـن تـا مـرکز آن حدود 6370 کیلومتر است ؟
آیا میدانستید که اغلب ماتیکها حاوی فلسهای ماهی میباشند ؟
آیا میدانستید که دارچین بسیار کشنده است و اگر به صورت وریدی به انسان تزریق شود باعث مرگ
می شود ؟
آیا میدانستید که فقط یک نفر از 1 میلیارد نفر بیش از 116 سال عمر میکند ؟
آیا میدانستید که عمومی ترین نام در دنیا محمد است ؟
آیا میدانستید که بلندترین زن دنیا 236 سانتی متر قد دارد ؟
خوب عکس بلندترین زن موجود نبود :))-
آیا میدانستید که در دنیا از هر 5 نفر 4 نفر موهایش تیره میباشد ؟
آیا میدانستید که دریاچه بایکال کهنسالترین دریاچه دنیا است، قدمت آن به70 میلیون سال میرسد ؟
آیا میدانستید که اسکیموها هم از یخچال استفاده میکنند، منتها برای محافظت غذا در مقابل یخ زدن ؟
آیا میدانستید که در تایوان بشقابهای گندمی درست میشود و افراد بعد از خوردن غذا، بشقابشان را
هم میخورند ؟
آیا میدانستید که حرف E بیشتر از تمام حروف انگلیسی، در کلمات بکار میرود در حالیکه حرف Q کمترین
کاربرد را دارد ؟
آیا میدانستید که یک گالن روغن سوخته، میتواند تقریبا یک میلیون گالن آب تمیز را آلوده کند ؟
آیا میدانستید که داغ ترین نقطه کره زمین در "دالول" اتیوپی است. در این منطقه در یک روز عادی دمای
هوا در سایه به 94 درجهفارنهایت می رسد ؟
آیا میدانستید که نظیر اثر انگشت اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است ؟
آیا میدانستید که اعصابی که در بدن شما وجود دارد به اندازه فاصه زمین تا ماه است ؟
آیا میدانستید که در انگلیس قدیم قانون بود که شما نباید همسرتان رابا چیزی ضخیمتر از شصتتان بزنید؟
آیا میدانستید که کتاب رکودهای گینس، رکورددار دزدیده شدن از کتابخانه های عمومی می باشد ؟
آیا میدانستید که وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه 8 دقیقه قبل از آن را مشاهده میکنید ؟
آیا میدانستید که دوئل در پاراگوئه آزاد است به شرطی که طرفین خون خود را بر گردن بگیرند ؟
آیا میدانستید که هر بار که یک تمبر را میلیسید 10.1 کالری انرژی مصرف میکنید ؟
آیا میدانستید که زمین در آغاز پیدایش خود 2000 بار بزرگتر از حجم کنونی خود را داشته است ؟
آیا میدانستید که جلیقه ضد گلوله، ضد آتش، برفپاککن شیشه و چاپگرهای لیزری را زنان اختراع کردند ؟
این یه سری هم مربوط به جانوران
آیا میدانستید که تمامی خرسهای قطبی چپ دست هستند ؟
آیا میدانستید که فیل ها تنها جانورانی هستند که قادر به پریدن نیستند ؟
آیا میدانستید که بطور متوسط، مردم آنقدر از عنکبوتها میترسند که نمیتوانند آنها را بکشند ؟
آیا میدانستید که مورچه همیشه بر روی سمت راست بدن خود سقوط میکند ؟
آیا میدانستید که مورچه ها بعد از مرگ در اثر سم پاشی به پهلوی راست میافتند ؟
آیا میدانستید که هر انسانی در طول زندگیاش به طور میانگین 8 عنکبوت را در حال خواب میخورد ؟
آیا میدانستید که گربه ماهی بیش از 27000 عضو چشایی دارد ؟
آیا میدانستید که حشراتی مانند مورچه و زنیور هم دیکتاتوری دارند ؟
آیا میدانستید که اگر اکسیژن هوا بیشتر بود حشرات بزرگتر و یک سنجاقک به اندازه یک شاهین میشد ؟
آیا میدانستید که خطر ابتلا به آنفلوانزای مرغی 1 بر 100 میلیون میباشد ؟
آیا میدانستید که دروان حاملگی کرگدن 490 روز است ؟
آیا میدانستید که پستانداران بغیر از انسان و میمون، رنگها را بدرستی تشخیص نمیدهند ؟
آیا میدانستید که هر چشم مگس دارای 12 هزار عدسی میباشد ؟
آیا میدانستید که مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر میباشد ؟
آیا میدانستید که جمعیت میمون های هند بالغ بر 50 میلیون می باشد ؟
آیا میدانستید که تعداد چشمان عقربها به 12 عدد میرسد ؟
آیا میدانستید که خرس کوالا هرگز آب نمینوشد و آب مورد نیاز خود را با خوردن برگ گیاهان تامین
میکند ؟
آیا میدانستید که دلفینها هم مانند گرگها هنگام خواب یک چشمشان را باز میگذارند ؟
آیا میدانستید که حس بویای مورچه برابر با حس بویای سگ است ؟
این چه حرفیه خوب معلومه که نمی دونستید :))- بقیه عکسای مرتبط به مطالب رو هم به مرور میزارم.
یکی دیگه رو هم خودم اضافه کنم آیا می دانستید ارسال نظر مثل فاتحه می مونه و روح آدم رو شاد می کنه؟
قانون نانوشته!
در واقع اصل این قوانین بر این هست که همیشه دست گلها موقعی که بدترین نتایج را دارد به آب داده
میشود.اگر باور نمی کنید ببینید تا مطمئن بشوید که این قوانین برقرار هستند.
اصلیترین پیامی که این قانون بیان میکند این است که در هر حالتی که احتمال خراب شدن یا خطا
رفتن باشد بیشک این اتفاق میافتد.
«اگر راههای متفاوتی برای انجام کاری باشد که یکی از آنها به خرابی یا فاجعه بیانجامد، حتماً یک نفر
کار را به همان صورت انجام خواهد داد.»
که معمولاً به این صورت بیان میشود: «هر چیز که میتواند خطا برود، خطا میرود.»
قوانین :
کاری که ممکن است خراب شود، خراب میشود.
اگر احتمال خراب شدن چندین چیز وجود داشته باشد، آن یک خراب میشود که بیشترین خسارت
را بزند.
اگر در توده یا کپهای به دنبال چیزی بگردی، چیز که میجویید در ته قرار دارد.
هر کاری بیش از آنچه فکرش را میکنی دو برابر آنچه باید وقت میبرد. مگر اینکه آن کار ساده به
نظر برسد که در آن صورت سه برابر وقت میگیرد.
هر چیزی که بتواند خراب شود خراب میشود آن هم در بدترین زمان ممکن.
اگر چیزی را مقاوم در برابر حماقت احمقها بسازی احمق باهوش تری پیدا میشود و کارت را
خراب میکند .
وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و… همیشه دیرتر از موعد حرکت میکنند مگر آن که شما
دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفتهاند
امتحانات پایان ترم بر اساس کلاسی است که در آن غایب بودهای.
اگر تو دیرت شده اتوبوس هم دیر میآید.
اگر زود برسی اتوبوس دیر میآید. اگر دیر برسی اتوبوس زود رسیده است.
دیسک مشتری در سیستم تو خوانده نمیشود.
اگر برای خواندن آن نرمافزار پیچیدهای روی سیستمت نصب کنی آخرین باری خواهد بود که چنین
دیسکی به دستت میرسد.
هر چیزی راکه میخواهید، نمیتوانید داشته باشید و آنچه را که دارید نمی خـواهیـد.
احتمال آنکه یک شیء آسیب ببیند نسبت مستقیم دارد با ارزش آن!
هیچ اهمیتـی ندارد که شما به چه اندازه دنبال جنسی بگردید به محض آنکه آن را خریدید آن را
در مغازه ای دیگر ارزانتر خواهید یافت!
زمانی که دستگاه معیوب خود را نزد تعمیرکار می برید کاملا بی عیب و درست کار خواهد کرد!
مادرها همیشه می توانند یک راه بهتر برای انجام کارها نشان دهند: منتها بعد از آنکه آن کار را
انجام دادید.
قانون بقاء کثیفی: برای تمیز کردن هر چیزی چیز دیگری باید کثیف گردد!!
هرگاه چیـزی را دور بیاندازید به محض آنکه دیگر به آن دسترسی نداشته باشید به آن نیاز پیدا
خواهید کرد!
دود سیگار هـمواره به سمت افراد غیـر سیـگاری حـرکت خواهد کرد، بدون توجه به سمت وزش باد!
هرگاه به دروغ به رئیس خود بگویید که علت تاخیر شما پنچر شدن چرخ ماشینتان بوده روز بعد چرخ
ماشین شما پنچر خواهد شد
اینطور نیست؟ نـــــــــــــه؟ چرا؟
بنی آدم اعضای یک پیکرند ؟
اگر سعدی اینها ز یکدیگرند
چو عضوی بدرد آمده پس چرا
دگر عضوها بر سرش می پرند؟
چرا داس بر ریشه اش می زنند؟
به پشت سرش از چه با خنجرند؟
چرا زیر پایش لگد می کنند؟
چرا پس کلاه از سرش می برند؟
مگو شعر زیبای تو خوانده اند
گلستان پند ترا ننگرند
بنی آدمت را رها کرده اند
پی سرقت آن یکی رند!
که حتی به آیات قرآنی هم
ریاکار و سالوس و بازیگرند
چه مضحک شود سعدیا پیکری
که اندام آن یکدگر می درند
چه پیکر چه هیکل چه اندام بود ؟
که اعضای آن زیر پا یا سرند
نه دستی که از هم گره واکنند
نه چشمی که بر درد هم بنگرند
نه آقای مغز و نه بانوی دل
شکم را مرید، عبد پائین ترند
چه خواهد شدن عاقبت پیکری
که اعضای آن صهیون و کافرند
که خود می کشند و به خود می زنند
و خود می فروشند و بز می خرند
چه اعضای پیکر چه جای دگر
بنی آدم اعضایی شرم آورند!!!
جیبها تو Search می کنه
پولاتو Delete می کنه
خانوادتو Edit می کنه
ارتباط با دوستاتو Cut می کنه …
دوستهای خودشو Paste میکنه ...
موبایل تو Scan می کنه
خوشی هاتو Cancel می کنه
اموالتو Rename میکنه
!!!Open رو Reject میکنه
هر چی قربون تصدقش بری تو Recycle Bin میکنه
هر چی منفی بهش گفتی Save میکنه
هر وقت باهات دعواش بشه همشونو Restore میکنه
روتو زیاد کنی Reboot تت میکنه
آخرش هم ، مخت رو Hang می کنه
نه واقعاً غیر اینه؟
چی ؟ غیر اینه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سخنان حکیمانه ای خوندنش خالی از لطف نیست
لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره میشود، میتواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره میشود، شکست دهد.نارسیس
برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست.لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی. پرهایش رابزن...خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم.هلن کلر
برای پخته شدن کافیست که هنگام عصبانیت از کوره درنروید
همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم. پائولو کوئلیو
اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ می کند. بگذار پایان تو را غافلگیر کند، درست مانند آغاز.
هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد
بمان تا کاری کنی نه کاری کنیم تا بمانیم. دکتر شریعتی
از حضرت عیسی(ع)پرسیدند که سخت ترین چیز در هستی چیست؟ گفت: خشم خدا. گفتند: از این خشم چگونه امان یابیم. گفت: ترک خشم خویش کنید تا ایمن از خشم خدا شوید
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق می گردد، ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است. زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند.
لحظات شادی خدا را ستایش کن، لحظات سختی خدا را جستجو کن، لحظات آرامش خدا را مناجات کن، لحظات دردآور به خدا اعتماد کن، و در تمام لحظات خداوند را شکر کن
شاد بودن بزرگترین انتقامی است که می توان از زندگی گرفت
تاریخ یک ماشین خودکار و بی راننده نیست و به تنهایی استقلال ندارد، بلکه تاریخ همان خواهد شد که ما می خواهیم.ژان پل سارتر
بهترین اشخاص، کسانی هستند که اگر از آن ها تعریف کردید، خجل شوند و اگر بد گفتید، سکوت کنند.جبران خلیل جبران
مشکلی که با پول حل شود، مشکل نیست ,هزینه است
در زندگی از تصور مصیبت های بیشماری رنج بردم که هرگز اتفاق نیفتادند
ساده ترین کار جهان این است که خود باشی و دشوارترین کارجهان این است که کسی باشی که دیگران می خواهند
جملات زیبا و متون قشنگ ویژه ایام فاطمیه،شعر زیبا به مناسبت دهه ایام فاطمیه عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیممُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . ....کدامین شب از آن شب تیره تر بود / که زهرا حایل دیوار و در بودشبی کاندر هجوم تیغ بیداد / سرت را سینه زهرا سپر بود . . .یا فاطمه (س)...ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیمروزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیمشهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت برای دیدن بقیه جملات به ادامه مطلب برین کلمات کلیدی: جملات زیبا ویژه ایام فاطمیه،متن های زیبا به مناسبت ایام فاطمیه،متن ادبی زیبا ویژه دهه ایام فاطمیه،اس ام اس ویژه ایام فاطمیه جدید سال 90،نوشته های زیبا مخصوص ایام فاطمیه،متون زیبای ادبی راجب ایام فاطمیه،پیامک ویژه ایام فاطمیه سال 13290،دوبیتی زیبا ویژه ایام فاطمیه،جملات زیبا و متون قشنگ ویژه ایام فاطمیه،شعر زیبا به مناسبت دهه ایام فاطمیهخزان زود هنگام و کبود شدن یاس بوستان پیامبر ، تسلیت باد … چه تعبیری خدا در نقطه دارد/ که تفسیری جدا هر نقطه داردبه تعداد بهار عمر زهرا(س) / همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .(سوره ی کوثر 18 نقطه دارد) ..نمایان شد ز خط آتش و دود / که جرم فاطمه حب علی بودپس از زهرا علی بی همزبان شد / اسیر امتی نامهربان شد . . ....عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیممُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . ....کدامین شب از آن شب تیره تر بود / که زهرا حایل دیوار و در بودشبی کاندر هجوم تیغ بیداد / سرت را سینه زهرا سپر بود . . .یا فاطمه (س)...ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیمروزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیمشهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت ...یتیمان جز دو چشم تر ندارند / به غیر از خاک غم بر سر ندارندچو مادر مرده ها باید فغان کرد / که طفلان علی مادر ندارند . . ....آنان که بر این خانه هجوم آوردند / در خاک نهال کینه را پروردنددر کعبه علی شکسته بتها شان را / اکنون به در خانه تلافی کردند . . ....خون است که روی خاک خشت افتاده است / داغ است به قلب سر نوشت افتاده استخیزید و فرشته را به بیرون ببرید / آتش به در باغ بهشت افتاده است...هر سینه که دوستدار زهراست / آشفته و بی قرار زهراستگنجینه ی هفت آسمان ها / در سینه ی خون نگار زهراستاز شرح کرامتش همین بس / عالم همه وامدار زهراست...تا که نامت بر زبان آمد ، زبان آتش گرفت / سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفتحیدر آمدخاک همچون باد ، گرم گریه شد / خواست تا غسلت دهد ، آب روان آتش گرفت...نگاه سرد مردم بود و آتش / صدا بین صدا گم بود و آتشبجای تسلیت با دسته ی گل / هجوم قوم هیضم بود و آتش...کمی از غسل زیر پیرهن ماندکمی از خون خشک بر بدن ماندکفن را در بغل بگرفت و بو کردهمان طفلی که آخر بی کفن ماند...الهی داد از این دل داد از این دلکنار قبر زهرا کرده منزلبگو زهرا زجا خیزد ببیندکه اشک دیده کردخاک او گل...چنان داغت دلم غمناک کرده / که دست من تو را در خاک کردهبجایت زینب مظلومه تو / غبار غم ز رویم پاک کرده...ز سوز دل کنم گریه برایت / که دیگر نشنوم زهرا صدایتدر و دیوار خانه با نگاهم / بیادم آورد آن ناله هایت...اگر محور به هر امکان علی بود / ولی بر فاطمه مهمان علی بودکنار تربتت مظلومه زهرا / سر شب تا سحر گریان علی بود . . . کلمات کلیدی: جملات زیبا ویژه ایام فاطمیه،متن های زیبا به مناسبت ایام فاطمیه،متن ادبی زیبا ویژه دهه ایام فاطمیه،اس ام اس ویژه ایام فاطمیه جدید سال 90،نوشته های زیبا مخصوص ایام فاطمیه،متون زیبای ادبی راجب ایام فاطمیه،پیامک ویژه ایام فاطمیه سال 13290،دوبیتی زیبا ویژه ایام فاطمیه،
نوشته های دانشین و زیبا در مورد مرگ و جدایی+شعر و دوبیتی در مورد احساس مردن خواب دیدم خواب اینکه مرده امخواب دیدم خسته و افسرده امروی من خروارها از خاک بودوای قبر من چه وحشتناک بودتا میان گور رفتم دل گرفتقبر کن سنگ لحد را گل گرفتناله می کردم ولیکن بی جوابتشنه بودم تشنه یک جرعه آببالش زیر سرم از سنگ بودغرق وحشت سوت و کور و تنگ بودخسته بودم هیچ کس یارم نشدزان میان یک تن خریدارم نشدهرکه آمد پیش حرفی راند و رفتسوره حمدی برایم خواند و رفتنه شفیقی نه رفیقی نه کسیترس بود و وحشت و دلواپسیآمدند از راه نزدم دو ملک برای خواندن بقیه مطالب به ادامه مطلب برین کلمات کلیدی: متن و اشعار جدایی و مرگ برای وبلاگ، احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه - جدایی و مرگ،احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه ، جدایی و مرگ، داستان هایه عشقی ، مطلب هایه عشقی ، فراق و جدایی ، نوشته های مرگ و زندگی برای وبلاگ، شعرهای زیبا و دلنشین، اشعار جدایی و مرگ، روی قبرم بنویسیدمهاجر ،شعرهای زیبا و دلنشین اشعار عاشقانه اشعار جدایی و مرگ شعر آهنگ، سی نوشته جدایی وبلاگ اشعار،چشمانم خیس است ولی از اشک جدایی. احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه داستان هایه عشقی ، مطلب هایه عشقی ، فراق و جدایی ، مرگ و زندگی قلم زده شده در ،دلگیری برخیز که غیر از تو مرا دنیا سر جدایی ما شرط بسته اند ،عاشقانه ها..به یاد بی وفایان،شعر جدایی، زنده باد مرگ، شعر نو مرگ جدایی، اشعار و جملاتی در مورد مرگاشعار و جملاتی در مورد مرگ،مهم نیست مرگ کجا و کی به سراغ من می آید،شعر درباره مرگ عزیزانقطعی ترین امر درباره زندگی، مرگ ،شعر کوتاه برای پدرقطعه ای شعر در وصف فوت پدر آمار مرگ ومیر ،کاش به جای جدایی مردن بود ، چون مردن یک لحظه است و جدایی ذره ذره مردن، وقتی دوتا دوست با هم صمیمی اند ، مرگ فقط یکی را داغدار می کند ولی جدایی،جدایی متن شعر در مورد جدایی،شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی متن جدایی برای او که رفته،غم متن عاشقی شعر جدایی متن جدایی متن،متن عاشقانه برای جدایی سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم شعر و متن عاشقانه برای جدایی شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی متن جدایی برای او که رفته. ... جدایی متن جدا شدن متن با موضوع جدایی متن برای جدایی قشنگترین متن عاشقانه برای جدایی متن در ،متن آنلاین عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی، متن جدایی،شعر و متن عاشقانه برای جدایی،هر چه دیدم زیر باران ، از عبث پر بود و از غم ، شعر عاشقانه متن عاشقانه ،شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی، متن جدایی برای او که رفته، چگونه غم جدایی را تحمل،دو باره به عشق ابدی خود اعتراف باختن ، بلاتکلیفی ، درهم شکستگی ، پستی ، گیجی ، حماقت،نفرت شدید از خود و متن زیبا و نوشته های قشنگ برای وبلاگ.بلاگفا(تنهائی،عاشقانه)جدید سال9متن خداحافظی و جدایی، متن درباره تنهایی و غم،کسی،متن زیبا در مورد عشق دروغین،متن زیبا در مورد نفرت ودروغ،متن زیبا راجع دلتنگی،متن زیبا در مورد،زیباترین مقاله در مورد عشق،رابطه به جدایی،زندگی را بی عشق،چیزهای زیادی برای نفرت وجود دارند،برای عاشق شدن خواب دیدم خواب اینکه مرده امخواب دیدم خسته و افسرده امروی من خروارها از خاک بودوای قبر من چه وحشتناک بودتا میان گور رفتم دل گرفتقبر کن سنگ لحد را گل گرفتناله می کردم ولیکن بی جوابتشنه بودم تشنه یک جرعه آببالش زیر سرم از سنگ بودغرق وحشت سوت و کور و تنگ بودخسته بودم هیچ کس یارم نشدزان میان یک تن خریدارم نشدهرکه آمد پیش حرفی راند و رفتسوره حمدی برایم خواند و رفتنه شفیقی نه رفیقی نه کسیترس بود و وحشت و دلواپسیآمدند از راه نزدم دو ملکتیره شد در پیش چشمانم فلکیک ملک گفتا بگو نام تو چیستآن یکی فریاد زد رب تو کیستای گنهکار سیه دل بسته پرنام اربابان خود یک یک ببردر میان عمر خود کن جستجوکارهای نیک و زشتت را بگوما که ماموران حق داوریمنک تو را سوی جهنم می بریمدیگر آنجا عذر خواهی دیر بوددست و پایم بسته در زنجیر بودنا امید از هر کجا و دلفکارمی کشیدندم به خفت سوی نارناگهان الطاف حق آغاز شداز جنان درهای رحمت باز شدمردی آمد از تبار آسماننور پیشانیش فوق کهکشانچشمهایش زندگانی می سروددرد را از قلب آدم می زدودگیسوانش شط پر جوش و خروشدر رکابش قدسیان حلقه بگوشصورتش خورشید بود و غرق نورجام چشمانش پر از شرب طهورلب که نه سرچشمه آب حیاتبین دستش کائنات و ممکناتخاک پایش حسرت عرش برینطره یی از گیسویش حبل المتینبر سرش دستار سبزی بسته بودبر دلم مهرش عجب بنشسته بوددر قدوم آن نگار مه جبیناز جلال حضرت عشق آفریندو ملک سر را به زیر انداختندبال خود را فرش راهش ساختندغرق حیرت داشتند این زمزمهآمده اینجا حسین فاطمهصاحب روز قیامت آمدهگویی بهر شفاعت آمدهسوی من آمد مرا شرمنده کردمهربانانه به رویم خنده کردگفت آزادش کنید این بنده راخانه آبادش کنید این بنده رااینکه اینجا این چنین تنها شدهکام او با تربت من وا شدهمادرش او را به عشقم زاده استگریه کرده بعد شیرش داده استبارها بر من محبت کرده استسینه اش را وقف هیئت کرده استاینکه می بینید در شور است و شینذکر لالائیش بوده یا حسین(ع)دیگران غرق خوشی و هلهلهدیدم او را غرق شور و هرولهبا ادب در مجلس ما می نشستاو به عشق من سر خود را شکستسینه چاک آل زهرا بوده استچای ریز مجلس ما بوده استخویش را در سوز عشقم آب کردعکس من را بر دل خود قاب کرداسم من راز و نیازش بوده استخاک من مهر نمازش بوده استپرچم من را بدوشش می کشیدپا برهنه در عزایم می دویداقتدا به خواهرم زینب نمودگاه میشد صورتش بهرم کبودبارها لعن امیه کرده استخویش را نذر رقیه کرده استتا که دنیا بوده از من دم زدهاو غذای روضه ام را هم زدهاینکه در پیش شما گردیده بدجسم و جانش بوی روضه می دهدحرمت من را به دنیا پاس داشتارتباطی تنگ با عباس داشتنذر عباسم به تن کرده کفنروز تاسوعا شده سقای منگریه کرده چون برای اکبرمبا خود او را نزد زهرا می برمهرچه باشد او برایم بنده استاو بسوزد صاحبش شرمنده استدر قیامت عطر و بویش میدهمپیش مردم آبرویش میدهمباز بالاتر به روز سرنوشتمیشود همسایه من در بهشتآری آری هرکه پا بست من استنامه ی اعمال او دست من است بر سنگ قبر من بنویسید:خسته بود ، اهل زمین نبود ، نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید:پاک بود چشمان او که از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنویسید:این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود بر سنگ قبر من بنویسید:کل عمر پشت دری که باز نمی شد نشسته بود روی قبرم بنویسید مسافر بوده استبنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیستاو در این معبر پرحادثه عابر بوده است صفت شاعر اگر همدلی و همدردیستدر رثایم بنویسد که شاعر بوده است بنویسید اگر شعری ازاومانده بجایمردی از طایفه ی شعر معاصر بوده است مدح گویی و ثنا خوانی اگر دین داریستبنویسید در این مرحله کافر بوده است غزل هجرت من را همه جا بنویسیدروی قبرم بنویسیدمهاجر بوده است کبوتر شد و رفتروی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفتچه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفتروز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفتهر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت ((ح.د.ا دنیا پلی است در گذر کشور فنا ح.د.ا )) دردا و حسرتا که به غفلت جها ن گذشتعمر عزیز در طمع این وآن گذشتای خفته در سرا،چه غفلت، ز جای خیزبر بند ، بار جان که دگر کاروان گذشتقارون مگر نداشت بسی نقد سیم و زردیدی که آخر از سر آنها چسان گذشتچندان به دوش خویش بکش بار معصیتکز موقف حساب الهی توان گذشتآمد چو مرگ پیر و جوانی نمی کندای بس جوان که پیر نگشت و جوان گذشتمفروش باد دولت خود بر کهان و مه خواهد چو عاقبت به کهان و مهان گذشتبیچاره ای که طعنه دولت زنی به ویغافل مشو که زخم زبان از سنان گذشتآخر ، دُهَل به ماتمِ وی سینه چاک شدآن را که بانگ کوس زهفت آسمان گذشتدیدی رسید ملک کیان بعد بر کیاندیدی کیان نهاد ز بهر کیان گذشتگیرم که بانگ حشمت تو قیروان گرفتگیرم که صیت جاه تو از فیروان گذشتآخر به زیر خاک بباید مکان نمودآخر بباید از سر این خانمان گذشتآن گنج باد آور پرویز را که برد؟زان گنج شایگان ، به عبث ، رایگان گذشتجز اینکه هی به باد فنا داد و هی بسوختبرگ اجل بگو، زکدام آشیان گذشتخواهی بسی به خواب شدن در بسیط خاکعمرت همین دو روزه به خواب گران گذشتیکدم نشد که خیل غم از دل برون شودما را تمام عمر به آه و فغان گذشتگویند هر زمان که فلان را اجل رسیدگویند دم به دم که ز دنیا فلان گذشتدنیا پلی است در گذر کشور فنادر موسم عبور بباید از آن گذشتبر آنکه تیره شد فلک از دود مطبخشبر آنکه داشت عمر فزون در جهان گذشتبر آنکه شب به بسترِ راحت بخفتْ خوشبر آنکه بود روز و شبش پاسبان گذشتبر آنکه خون مردم بیچاره ریختیبر آنکه بد ز ظلم تو اندر فغان گذشتبر کودک رضیع که در مهد جان سپردبر آنکه داشت عمر فزون در جهان گذشتاین آیت فنا که بهر خانمان رسیداین قاصد اجل که بهر خاندان گذشتزآن خانمان سرشک بهفتم زمین رسیدبر نه سپهر دود از آن دودمان گذشتبر بینوای عور که ساتر به تن نداشتبر آنکه داشت پیرهن، پر نیان گذشتاین پنج روزه عمر عجب بود بی وفاگوئی که برق سان و چو تیر از کمان گذشت(صامت) دگر منال ز دنیای بی وفاگر تلخ کام بودی و گر شادمان گذشت عشق تلخ نیمه شب آواره و بی حس حالدر سرم سودای جامی بی زبانپرسه ای آغاز کردیم در خیالدل به یاد آورد ایام وصال از جدایی یک و دو سالی می گذشتیک دو سال از عمر رفت و بر نگشت دل به یاد آورد اول بار راخاطرات اولین دیدار راآن نظر بازی آن اسرا راآن دو چشم مست و آهو وار را هم چو رازی مبهم و سر بسته بودچون من از تکرار او هم خسته بود آمد و هم آشیان شد با من او همنشین و هم زبان شد با من اوخسته جان بودم که جان شد با من اونا توان بود توان شد با من او دامنش شد خوابگاه خستگیاین چنین آغاز شد دلبستگی وای از آن شب زنده داری تا سحروای از آن عمری که با او شد به سرمست او بودم زدنیا بی خبردم به دم این عشق می شد بیشتر آمدو در خلوتم دم ساز شدگفتگوها بین ما آغاز شد گفتمش در عشق پا بر جاست دلگر گشایی چشم دل زیباست دلگر تو زورقبان شوی دریا ست دلبی تو شام بی فرداست دل زعشق روی تو حیران شدهدر پی عشق تو سرگردان شده گفت در عشقت وفادارم بدانمن تو را بس دوست میدارم بدانشوق وصلت را به سر دارم بدانچون تویی مخمور خمارم بدان با تو شادی می شود غم های منبا تو زیبا می شود فردای من گفتمش عشقت به دل افزون شدهدل زجادوی رخت افسون شدهجز تو هر یادی به دل مدفون شدهعالم از زیبایی ات مجنون شده بر لبم بگذاشت لب یعنی خموشطعم بوسه از سرم برد عقل وهوش در سرم جز عشق او سودا نبودبهر کس جز او در این دل جا نبوددیده جز بر روی او بینا نبودهمچو عشق من هیچ گل زیبا نبود خوبی او شهره آفاق بوددرنجابت در نکوهی پاک بود روزگار اما وفا با ما نداشتطاقت خوشبختی ما را نداشتپیش پای عشق ما سنگی گذاشتبیگمان از مرگ ما پروا نداشت آخر این قصه هجران بود وبسحسرت و رنج فراوان بود وبس یار ما را از جدایی غم نبوددر غمش مجنون عاشق کم نبودبر سر پیمان خود محکم نبودسهم من از عشق جز ماتم نبود با من دیوانه پیمان ساده بستساده هم آن عهد وپیمان را شکست بی خبر پیمان یاری را گسستاین خبر ناگاه پشتم را شکستآن کبوتر عاقبت از بند رسترفت و با دلدار دیگر عهد بست با که گویم او که هم خون من استخسم جان و تشنه خون من است بخت بد بین وصل او قسمت نشداین گدا مشمول آن رحمت نشدآن طلا حاصل به این قیمت نشد عاشقان را خوشدلی تقدیر نیستبا چنین تقدیر بد تدبیر نیست از غمش با دود ودم همدم شدمباده نوش غصه او من شدممست ومخمور و خراب از غم شدمذره ذره آب گشتم کم شدم آخر آتش زد دل دیوانه راسوخت بی پروا پر پروانه را عشق من از من گذشتی خوش گذربعد از این حتی تو اسمم را نبرخاطراتم را تو بیرون کن زسردیشب از کف رفت فردا را نگر آخر این یک بار از من بشنو پندبر منو بر روزگارم دل مبند عاشقی را دیر فهمیدی چه زودعشق دیرین گسسته تار وپودگر چه آب رفته باز آید به رودماهی بیچاره اما مرده بود بعد از این هم آشیانت هر کس استباش با او یاد تو ما را بس است. همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستی تو اگه پرنده باشی چشای من آسمونه راز پر کشیدنت را کسی جز من نمیدونه واسه من سخته که بی تو بنویسم مشق پروازبا صدای ساز خسته، تر کنم گلوی آواز من و تو گرچه اسیریم حیفه از غصه بمیریمبیا تا آخر دنیا بشینیم و پر نگیریم جای پر زدن زمین نیست تو قلب آسمونهقصه مرگ و جدایی، تو کتابا جا میمونه نگو عمرمون تموم شدبعد از این دیگه غمی نیست بیا فردا رو بسازیم اینکه فرصت کمی نیست زنده کن صدای سازو که رسیده وقت پرواز اشک پاکتو نگه دار واسه غسل تن پرواز به نام خدایی که غفور است و رحیم زندگی بی تو عذابی است وخیم تقدیمبه امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهایسوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت . تو ستاره غریبی تو شکوه باور من شب عاشقیست یارا بنشین برابر من تو چه کرده ای که با تو شده عشق تار و پودم تو چه کرده ی که عمریست پی تو در سجودم تو چه کرده ی که عمری ز پی ات دویده ام من به خدا قسم که با تو به خدا رسیده ام من چه شکسته ایستادی چه شکسته تر پریدی به طواف عاشقانه حرم خدا رسیدی *************************************** زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیستگر سر کنم شکایت هجران غریب نیستجانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش یاراکز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیستگم گشته ی دیار محبت کجا رودنام حبیب هست و نشان حبیب نیستعاشق منم که یار به حالم نظر نکردای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیستدر کار عشق او که جهانیش مدعی ستاین شکر چون کنیم که ما را رقیب نیستجانا نصاب حسن تو حد کمال یافتوین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیستگلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرامکاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست آسیمه سر رسیدی از غربت بیاباندلخسته دیدمت در آوار خیس باران وا مانده در تبی گنگ ناگه به من رسیدی من خود شکسته از خود در فصل نا امیدی در برکهء دو چشمت نه گریه و نه خنده گم کرده راه شب را سرگشته چون پرنده من ره به خلوت عشق هر گز نبرده بودم پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودمپیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم من با تو خو گرفتم از خنده ات شکفتم چشم تو شاعرم بود تا این ترانه گفتم در خلوت سرایم یک باره پر کشیدی آن گاه ای پرنده بار دگر پریدی من ره به خلوت عشق هر گز نبرده بودم پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودمپیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودمپیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم اشعار جدایی و مرگ، احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه - جدایی و مرگ،احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه ، جدایی و مرگ، داستان هایه عشقی ، مطلب هایه عشقی ، فراق و جدایی ، مرگ و زندگی، شعرهای زیبا و دلنشین، اشعار جدایی و مرگ، روی قبرم بنویسیدمهاجر ،شعرهای زیبا و دلنشین اشعار عاشقانه اشعار جدایی و مرگ شعر آهنگ، سی نوشته جدایی وبلاگ اشعار،چشمانم خیس است ولی از اشک جدایی. احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه داستان هایه عشقی ، مطلب هایه عشقی ، فراق و جدایی ، مرگ و زندگی قلم زده شده در ،دلگیری برخیز که غیر از تو مرا دنیا سر جدایی ما شرط بسته اند ،عاشقانه ها..به یاد بی وفایان،شعر جدایی، زنده باد مرگ، شعر نو مرگ جدایی، اشعار و جملاتی در مورد مرگاشعار و جملاتی در مورد مرگ،مهم نیست مرگ کجا و کی به سراغ من می آید،شعر درباره مرگ عزیزانقطعی ترین امر درباره زندگی، مرگ ،شعر کوتاه برای پدرقطعه ای شعر در وصف فوت پدر آمار مرگ ومیر ،کاش به جای جدایی مردن بود ، چون مردن یک لحظه است و جدایی ذره ذره مردن، وقتی دوتا دوست با هم صمیمی اند ، مرگ فقط یکی را داغدار می کند ولی جدایی،جدایی متن شعر در مورد جدایی،شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی متن جدایی برای او که رفته،غم متن عاشقی شعر جدایی متن جدایی متن،متن عاشقانه برای جدایی سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم شعر و متن عاشقانه برای جدایی شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی متن جدایی برای او که رفته. ... جدایی متن جدا شدن متن با موضوع جدایی متن برای جدایی قشنگترین متن عاشقانه برای جدایی متن در ،متن آنلاین عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی، متن جدایی،شعر و متن عاشقانه برای جدایی،هر چه دیدم زیر باران ، از عبث پر بود و از غم ، شعر عاشقانه متن عاشقانه ،شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی، متن جدایی برای او که رفته، چگونه غم جدایی را تحمل،دو باره به عشق ابدی خود اعتراف باختن ، بلاتکلیفی ، درهم شکستگی ، پستی ، گیجی ، حماقت،نفرت شدید از خود و متن زیبا و نوشته های قشنگ برای وبلاگ.بلاگفا(تنهائی،عاشقانه)جدید سال9متن خداحافظی و جدایی، متن درباره تنهایی و غم،کسی،متن زیبا در مورد عشق دروغین،متن زیبا در مورد نفرت ودروغ،متن زیبا راجع دلتنگی،متن زیبا در مورد،زیباترین مقاله در مورد عشق،رابطه به جدایی،زندگی را بی عشق،چیزهای زیادی برای نفرت وجود دارند،برای عاشق شدن
دنیا دیوارهای بلند دارد و درهای بسته که دور تا دور زندگی را گرفته اند ، نمی شود از دیوارهای دنیا بالا رفت . نمی شود سرک کشید و آن طرفش را دید اما همیشه نسیمی از آن طرف دیوار کنجکاوی آدم را قلقلک می دهد . می شود از دیوارها فاصله گرفت و قاطی زندگی شد و می شود اصلا فراموش کرد که دیواری هست و شاید می شود تیشه ای برداشت و کند و کند . شاید دریچه ای ، شاید شکافی ، شاید روزنه ای ... همیشه دلم می خواست روی این دیوار سوراخی درست کنم . حتی به قدر یک سر سوزن ، برای رد شدن نور ، برای عبور عطر و نسیم ، برای ... بگذریم . گاهی ساعتها پشت این دیوار می نشینم و گوشم را می چسبانم به آن و فکر می کنم ؛ اگر همه چیز ساکت باشد می توانم صدای باریدن روشنایی را از آن طرف بشنوم . اما هیچوقت ، همه چیز ساکت نیست و همیشه چیزی هست که صدای روشنایی را خط خطی کند . دیوارهای دنیا بلند است و من گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار . مثل بچه بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه همسایه می اندازد . به امید آنکه شاید در آن خانه باز شود . گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار . آن طرف حیاط خانه خداست و آن وقت هی در می زنم ، در می زنم و می گویم : « دلم افتاده توی حیاط شما . می شود دلم را پس بدهید ؟؟!!! » کسی جوابم را نمی دهد ، کسی در را به رویم باز نمی کند اما همیشه ، دستی ، دلم را می اندازد آن طرف دیوار .
کاش این دیوارها پنجره داشت و کاش می شد گاهی به آن طرف نگاه کرد . شاید هم پنجره ای هست و من نمی بینم .
شاید هم پنجره اش زیاد بالاست و قد من نمی رسد . با این دیوارها چه می شود کرد ؟
همین و من این بازی را دوست دارم . همین که دلم پرت می شود .... آن طرف دیوار .
آنقدر دلم را پرت می کنم تا خسته شوند ، تا دیگر دلم را پس ندهند . تا در را باز کنند و بگویند : بیا خودت دلت را بردار و برو . آن وقت من می روم و دیگر بر نمی گردم ....