1) حقیقت را بگویید
منظور این نیست که فقط دروغ نگویید. گفتن حقیقت حد مشخصی دارد، که با در نظر گرفتن آن هم خودتان احساس آزادی و راحتی خواهید کرد و هم دیگران به سمتتان جلب می شوند. باید سعی کنید حقیقت را از موضع عشق بگویید، نه از موضع قدرت یا ترس.
2) خودتان باشید
منطقی باشید. خودتان را به همان صورت که هستید قبول کنید. اگر ما این چیزی هستیم که اکنون هستیم، فقط به خاطر انتخاب هایی بوده که در زندگیمان کرده ایم. قبول کردن این مسئله این قدرت را به ما می دهد تا بتوانیم باز انتخاب کنیم. اگر خود را آنطور که واقعاً هستید به دیگران نشان دهید، ممکن است نتوانید بعضی ها را به سمت خود جذب کنید، اما مطمئن باشید که آنها را هم تحت تاثیر قرار می دهید.
3) در زمان حال زندگی کنید
اگر در زمان حال زندگی کنید، می توانید با جریان روز همراه باشید. مراقب آنچه در اطرافتان و به شما می گذرد، باشید. در زمان حال است که می توانید کسی یا چیزی را به خود جذب کنید، نه در گذشته یا آینده.
4) نگذارید با کمبود انرژی مواجه شوید
اگر امکانات برایتان فراهم باشد، همه کار می توانید انجام دهید. اما باید اول با گسترده کردن مرزهای خود، بالا بردن استانداردها و حل مسائل و مشکلات مربوط به گذشته موانع را از سر راهتان بردارید. تا آماده نباشید، قدرت جذب کردن به سراغتان نمی آید، پس خود را آماده کنید.
5) بر پیروزی فائق شوید
اکثر ما عقیده داریم که اگر ما پیروز شویم، دنیا به ما باخته است و اگر دنیا پیروز شود، ما باخته ایم. این درست نیست. سعی کنید از جنبه ای به مسائل نگاه کنید که همه امکان پیروز و موفق شدن را داشته باشند.
6) بخشیدن، گرفتن است
کاملاً صحیح است، لذت در بخشیدن است! همه ما چیزی برای بخشیدن و اهداء کردن داریم. پس شما هم ببخشید. اما اگر فکر می کنید چیز زیادی برای عرضه به دیگران ندارید، سعی کنید مهارتهای جدید یاد بگیرید. وقتی بتوانید کمی از خودتان و هدایایتان را به دیگران اهداء کنید، جذاب تر می شوید.
7) خودخواه باشید
بسیار از خود مراقبت کنید. تلاش کنید تا نیازهایتان را برآورده کنید. معمولاً وقتی به چیزی نیاز دارید، از شما فراری می شود. اما شما دست از تلاش برندارید. تا می توانید پول، عشق، شانس، دوست و...برای خود ذخیره کنید. با اینکار مثل آهن ربایی خواهید توانست آنچه نیاز دارید را به سمت خود جذب کنید.
8) هوشیاری خود را بالا ببرید
جذابیت پدیده ای بسیار دقیق و ظریف است. تا زمانیکه نتوانسته اید هوشیاریتان را درمورد خودتان، اطرافیانتان و طرز تفکرتان بالا ببرید، قادر نخواهد بود آن را به دست آورید.
9) مسئولیت پذیر باشید
ما آن چیزی را به سمت خود جذب می کنیم، که آمادگیش را داشته باشیم. با تلاش و کوشش، خود را برای بهترین ها آماده کنید. مسئولیت جذاب کردن خودتان بدون تلاش میسر نیست، اما مطئن باشید که نتیجه ی خوبی عایدتان خواهد شد.
10) از انجام دادن به بودن تغییر کنید
با دقت به آنچه انجامش می دهید، ببینید به چه کسی تبدیل می شوید. از چه رو اینکار را انجام می دهید، عشق یا ترس؟ چطور می توانید این را بفهمید؟ از نتیجه کار.
حال، سوال این است...
برای لذت بردن از یک زندگی راحت، ساده، آرام، با برکت، غنی و پرموفقیت، چه کار می کنید؟ آیا برای به دست آوردن زندگی دلخواه خود حاضرید به هر کاری تن دهید؟ حتی اگر اینکارها با آنچه اکنون می کنید کاملاً مغایر باشد؟
بنویس از همه خوبیها
زندگی،عشق،امید
و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست
گل مریم،گل رز
بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال
از تمنا بنویس ...
از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
از غروبی بنویس
که چو یاقوت و شقایق سرخ است
بنویس از لبخند
از نگاهی بنویس
که پر از عشق
به هر جای جهان می نگرد
قلمت را بردار
روی کاغذ بنویس ...
زندگی با همه تلخی ها شیرین است...
در آغوشم بگیر بگذار برای آخرین بار گرمی دستت را حس کنم
و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم
نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان
لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن
و بگذار دوباره در آغوشت به خواب روم نرو.....
به خاطر ارزش و احترامی که برای تک تکتون قائلم...
و با اینکه خودم زیاد مشتاق نیستم رنگ نوشته هامو از اینجا به بعد عوض میکنم
چون رضایت شما دوستای خوبم برام خیلی مهمه
به نظر خودم با رنگ سفید قشنگ تره
یه کمم درشت کردم فونت رو شاید بهتر شه اما نشد
از اینجا به بعد بخاطر دوستای خوبم عمل میکنم
ای که موج نفست می بردم تا بودن
ای سکوتت دل من را نجوا
چقدر پاکی تو
و چه خاموش و روان
نقطه ی آغازی تو برای بودن و ماندن
تو که آیینه ی آبی وجودم هستی
تو که تفسیر کلامم
تو که مقصود دعایم هستی
و تو که
سنگ صبور دل آشفته و شیدای منی
ای که امواج پریشان به تو تعظیم کنند
لهجه ی نیلوفری تو مال من و
دل آبی و ساده ام از آن تو باد
سخنی می گویم با زبانی خاموش
و نگاهی خیره
ای که در ظلمت شبهای دلم مهمانی
و چه بزمی بر پاست
در دل کوچک من
بزم شادی و شعف
بزم نیلوفری پیچک سبز فردا
و چه زیبا و دل انگیز شبی..ای دلم را مهمان
ای تو مقصود نفسهای اهورایی صبح
ای تو مقصود غزل های بلند دل من
با خودت زمزمه کن
بهترین مثنوی عشق دو دلداده ی شب
و به گوش دل بی تاب زمان هجی کن
ای که می مانی و با من به زبان می گویی
که من و تو بودیم
که من و تو هستیم
و به پایان جهان می گوییم
معنی بودن و ماندن مائیم
ماه را چون مرواریدی به گردنت می آویزم
تا خوش آواترین سرودها را برای تو بخوانند
درختان را زیر پای تو فرش می کنم
تا دریاها را بپیمایی و از ابرها سایبانی
تا در گذرگاهت هوا را عطر آگین کنم
رؤیاهای شیرینم را با تو قسمت می کنم
و کابوسهای تلخت را به جان می خرم
گنجهای ناگشوده زمین را می گشایم
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
من با تو نگویم که تو پروانه من باش
در کلبه من رونق اگر نیست صفا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه من باش
من یاد تو رو سجده کنم ای صنم! اکنون
برخیز و بیا خود بت بنخانه من باش
دانی که شدم خانه خراب تو حبیبا!
اکنون دگر آبادی و ویرانه ی من باش
لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوست
من شانه زنم زلف تو را و تو بدان زلف
ای دوست چه خوب است که روزی تو بگویی
آرزویم همه این است ببینم از تو رویی
می برد مرا به هر کجا که میل اوست
جرعه جرعه جرعه می کشم ترا به کام خویش
تا که پرشود تمام جان من ز جان تو
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لاینتناهی
آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای که عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی