خدای من چه دنیای بزرگ اما کوچکی است ! روزگار به ما رحم نمی کند و نکرده است ...چه دنیای شلوغ اما ساکتی است ! همه در دنیای خود مشغولند ما را با دیگران چه کار ؟ دنیایی که آدم ها با صورتک های رنگین ، بر هم می خندند ، گریه می کنند ، نگاه می کنند ، عاشق می شوند و ازهمه مهمتر زندگی می کنند وبعد از چند روز می میرند ... چه دنیای غریبی است ، دنیایی که ما ساخته ایم ، دنیایی که آدم ها در آن غرق شده اند . دنیای مدرن و مدرنیسم دنیای سکولار دنیای انسان محوری دنیای فراموشی خدا دنیای رسیدن به پلورالیسم ... دنیای آدم های کاغذی دنیای آسمان خراش های دل خراش ، دنیای اینترنت و عشق های مجازی دنیای سجده انسان بر ابلیس و سپاه سیاهش ... دنیایی که انسان بزرگ اما کوچک معماری کرده است ، و در یک کلام دنیای پیله ای ... ویا شاید بدتر ...نمی دانم از کدام درد زمانه سخن به میان آورم ، زمانه ای که رو به نزول است تا صعود ، زمانهای که انسان فداکار می شود ، زمانه ای که آدمی خود را فدای مال می کند فدای شهرت فدای شهوت فدای دنیا ....هیچ وقت بشر تا کنون این طور تیغ جهل ونادانی را برشاهرگ حیات خود نکشیده بود . و به صراحت می توانم بگویم که بشر چه راحت تن به قربانی شدن داد ...ای خدای بزرگ ، ای که تمام هستی زتوست برما ببخش و به فریادمان برس که ما دوست نداریم ، قربانی قربانگاه دنیا باشیم ، خدایا جز تو کسی در این دنیای کوچک پیله ای صدایمان را نمی شنود و جز نو دستگیری نیست ....