بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره ی کوثر
در مورد این سوره از دو جهت غفلت شده است. یکی از باب مفرداتش است که مفردات منحصر به فردی دارد .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ (1)
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ (2)
إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)
پنج کلمهی منحصر به فرد در این سوره وجود دارد: اعطینا ـ الکوثر ـ فصل لربک ـ شانئک ـ ابتر.
جملهی اوّل: «انا اعطیناک الکوثر».
در مورد لفظ «اعطینا» دو مطلب قابل بیان است:
1. «اعطیناک» لفظی است که فقط در مورد رسول اکرم به کار رفته است و در مورد پیامبران دیگر لفظ ـ «آتینا» به کار رفته است. همین تشخّص به ما کمک میکند که از آیه فهمی دقیقتر داشته باشیم. و آن این است که کأنه خداوند این عطیه را دو دستی به پیامبر خود اعطا میکند. ازاین تکریم ویژه معلوم میشود که عطیه، عطیهی فوق العادهای است. مخصوصا با آمدن لفظ «نا». چون این عطیه مشابه ندارد، هم تکریم ویژه دارد و هم شکر ویژه. شکری که در هیچ یک از انعامهای داده شده به رسول اکرم درخواست نشده است. اینها همه مؤکد فوق العاده بودن عطیه است.
2. زمان «اعطیناک» ماضی است، اما زمان «یعطیک[1]» که در سورهی ضحی آمده مضارع و آیندهی دور است. از ماضی بودن «اعطیناک» معلوم میشود که این عطیه به پیامبر داده شده است و آنچه در سورهی ضحی بشارت داده شده است در آیندهی دور به آن حضرت داده خواهد شد. پس «کوثر» را نمیتوان به معنای شفاعت کبری در روز قیامت گرفت؛ چرا که شفاعت کبری مال آیهی سورهی ضحی است نه مال این آیه. پس تفسیر آن به حوض کوثر یا شفاعت کبری و امثال ذلک غلط است.
جملهی دوم: «فصل لربک وانحر».
این جملهی با «فاء» تفریع شده است و آن فاء نتیجه است. در عرف و مذاق دینی بین اعطای نعمت و ادای شکر آن فاصلهای نیست. بدین صورت که انسان باید متعاقب نعمت، بلافاصله شکر آن را به جای آورد. با توجه به این مطلب در مییابیم که بین حضور این آیه و اعطای کوثر، فاصلهی زمانی وجود ندارد.
این مطلب هم قرینهای است که بگوییم منظور از این نعمت بزرگ، چیزهایی مانند «خُلق عظیم» یا «قرآن کریم» نیست؛ چرا که به اجماع فریقین این آیه در زمان دعوت علنی نازل شده است. یعنی نمیشود خداوند بعد از مثلا چهار سال از نزول قرآن بگوید: «شکر آن را به جای آور»! یا برای «خلق عظیم» که آن را قبل از بعثت داشته است حالا بگوید: «شکر آن را به جای آور»!
این نعمت بر همهی نعمتهای سابق و لاحق شرافت دارد؛ لذا خداوند شکر مخصوصی را برای آن مطرح کرده است که برای هیچ نعمتی از نعمتهای خود مطرح نکرده است. در هیچ جای قرآن تعبیر «فصل لربک» و تعبیر «و انحر» نداریم.
ما جهاد «فی سبیل الله» داریم و جهاد «فی الله» هم داریم؛ اما ارزش دومی بیشتر است. در مورد «ابتغاء مرضاه الله» هم اینگونه است. اینجا هم تعبیر «فصل لربک» با توجه به این که «لام» به «ربِّ» خورده است تشخص خاصی دارد. الکوثر یعنی منبع خیر و برکت و این واژه کثرت فوق العاده را افاده میکند.
جملهی سوم: «ان شانئک هو الأبتر».
جایگاه اعرابی این جمله چیست؟ نوع تفاسیر شیعه و سنی به نکتهی این آیه توجه نکردهاند. جملهی تعلیلیه را از نظر فنی مستأنفهی بیانیه گویند (جملهای که بدون فاء و واو متصل شده است). این جمله دفع دخل مقدر میکند. حال کلام الهی چه سؤالی را ایجاد میکند که این جمله جواب از آن سؤال است؟
ممکن است کسی بگوید: این سؤال از امور خارجی ایجاد شده است، نه از کلام سابق آیه.
در جواب میگوییم: از نظر بیانی سؤال باید از مدلول کلام سابق برخیزد.
اما سؤال مقدر: این سؤال مطرح میشود که این کوثر الهی مگر چیست که خداوند چنین شکری را در مقابل آن خواسته است. یعنی سائل دوست دارد بیشتر در مورد آن عطیه بداند.
در مورد کوثر دو نوع خاصیت برداشت میشود یکی خاصیت ثبوتی و دیگری خاصیت سلبی.
خاصیت ثبوتی
1. این عطیه از کوثر است و منبع خیر لا یتناهی است برای اهل ایمان.
2. خاصیت دیگر کوثر این است که شکر را مطرح کرده است. این خاصیتی که گفت خاصیتی در جهت انذار و تأیید دین خداست.
خاصیت سلبی
این عطیه نسبت به جبهه حق، کوثر است؛ اما نسبت به جبهه باطل چیست؟
این مطلب «قضیهی حقیقیهی دائمیه» است. یعنی دادن این عطیه همان و ابتر شدن دشمن دین خدا تا روز قیامت همان. هر چه فضیلت و ارزش در حوزهی دین تجلی میکند به برکت این عطیه است.
«الکوثر» یعنی همهی خیر. از وجود معصوم گرفته تا حقایق دینی دیگر. و این خیر نسبت به جبهه باطل، عامل ابتر شدن دشمن است. یعنی هرگز شیاطین با وجود او به اهدافشان نمیرسند. و با وجود او دین خدا تا قیامت بیمه شده است.
نکتهی قابل توجه در این تفسیر آن است که ابتر را به معنای «عاصم بم وائل» نگرفتیم. چرا که:
اولا: عاصم ابتر و مقطوع النسل نشد. از او یازده پسر به دنیا آمد که یکی از آنها شخصیت پلیدی چون «عمروعاص» است.
ثانیا: کسی که بدگویی پیامبر اکرم را میکرد، فقط عاصم نبود. مگر ابوسفیان و معاویه از پیامبر اکرم بد گویی نمیکردند؟!
سؤال: اگر ارزشهای دینی بخواهند در جامعه نهادینه شوند عوامل اساسی آنها چیست؟
عوامل اصلی آنها دو چیزند: اول رهبر معصوم و دوم اطاعت مردم از آن رهبر.
خداوند متعال اثر وجودی «امام زمان» و «جنود الهی» را به این عطیه نسبت داده است.
نسبت بین امام زمان (علیهالسلام) با این عطیه چیست؟
کوثر باعث و بانی وجود این معصوم است. این که امام هادی (علیهالسلام) میفرماید: «جدتنا فاطمه حجه الله علینا و نحن حجه الله علیکم». یعنی حضرت از نظر معنوی و تا روز قیامت امّ ائمه و امّ رهبران معصوم است.
نسبت وجودی جُنود الهی با این عطیه
ایشان به معنای واقعی کلمه، امّ المؤمنین هستند. و هر کار خیر که از مؤمنین صادر شود از برکت وجود این کوثر است.
[1] . سورهی ضحی آیه 5. «و لسوف یُعطیک ربُّک فترضی».
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت الله العظمی اراکی میفرمودند:
بعد از فوت امیر کبیر او را در خواب دیدم و دیدم کا جایگاه رفیعی دارد.
به او گفتم این مقام رفیع را از کجا بدست آوردی؟
گفت: وقتی رگهای مرا زدند خون از بدنم جارج شد. به تدریج عرق و عطش وجودم را فرا میگرفت. در این حین به یاد تشنگی اباعبد الله الحسین (علیهالسلام) افتادم . با خود گفتم من که یک زخم بیشتر در بدنم ندارم و اینگونه شدم حالا حضرت که بدنشان پر از زخم بود چه کشیدند؟
اشک در چشمانم جمع شد و با این حال از دنیا رفتم. خلاصه هر چه در آن دنیا دارم از برکت همان قطره اشکی بود که حین مردن داشتم.
توجه داشته باشیم که اگر گریه کردن برای امام حسین (علیهالسلام) اینگونه ارزشمند است، گریه کردن برای مادر ایشان فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) چقدر ارزشمند است!
پس سعی داشته باشیم احترام ایام فاطمیه را حفظ کنیم و چند روزی هم که شده خود را در غم امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) شریک بدانیم. (انشاء الله)
تذکر: هر کسی توفیق این چنین اشکهایی را ندارد. کسی میتواند اینگونه باشد که عمری را به یاد امام و به دور از گناه و معصیت سپری کرده باشد و یا اگر زمانی گناه میکرده توبه کند و اعمالش را اصلاح نماید.
خاطرهای تلخ و شیرین اما عبرت آمیز
به نقل از یکی از علمای گذشته: . . . در سفر دریا بودیم که ناگهان نهنگ غول پیکری جلو راه کشتی را گرفت. چثهی نهنگ تا حدّی بود که میتوانست به راحتی کشتی را به دو نیم کند. وحشت همهی اهل کشتی را گرفت. این نهنگ دهان خود را در عرشهی کشتی گذاشت و آن را باز کرد. با نهایت تعجب دیدیم نوزاد شیرخواری در دهان آن نهنگ است. نهنگ زبانش را بیرون آورد و کودک را روی عرشهی کشتی گذاشت و رفت.
ناخدای کشتی که تجربهی بیشتری داشت، خدمه را جمع کرد و به آنها گفت: «حتما در این حوالی خبری است. لذا باید جستجو کنیم». به همین خاطر چهار بلم را در دریا انداخت تا در چهار جهت مختلف مشغول گشت زنی شوند.
یکی از بلم رانها میگفت: هر چه میرفتم چیزی نمیدیدم و تصمیم گرفتم برگردم. اما دلم رضایت نمیداد. به هر حال باز هم جلوتر میرفتم تا اینکه دیدم تخته پارهای روی آب است و خانمی خود را به آن آویزان کرده. آن خانم فوق العاده خسته شده بود و دیگر توان گرفتن تخته را نداشت. بلم را به او نزدیک کردم و با دراز کردن پارو به سمتش، کمک کردم تا به وارد بلم شود. زن نفس تازهای کشید و در گوشهای از بلم نشست و من هم بلم را به سمت کشتی راندم.
در راه از آن زن پرسیدم: «چه اتفاقی برای شما افتاده؟».
گفت: کشتی ما غرق شد و با کودکم در دریا سرگران شدم. خود را به تخته پارهای رساندم و به آن تخته پناه بردم. مردی هم که در حال غرق شدن بود خود را به تخته رساند و دست خود را به تخته گرفت. وقتی آن مرد وقتی روی تخته جای گرفت دیدم که نگاه درستی به من ندارد. به او گفتم از خدا شرم کن و اینگونه خود را به گناه نینداز. آن مرد که حیایی نداشت از من تقاضای نامشروع کرد؛ ولی من زیر بار نرفتم.
مرد، کودک مرا از دستم گرفت و گفت اگر زیر بار نروی کودک را در آب میاندازم. به او گفتم من خدا را بیشتر از کودکم دوست دارم و به هیچ وجه تسلیم خواستهات نخواهم شد. آن مرد هم با نهایت ناجوانمردی کودکم را درون آب انداخت. در انی حین ناگاه موجی به تخته زد و مرد را به درون دریا انداخت و او را غرق کرد.
حالا خبری هم از کودکم ندارم . هر چند که کودکم را از دست دادم اما خدا را شکر میکنم که آلوده به گناه نشدم.
وقتی آن خانم ماجرای خودرا تعریف کرد به او مژده دادم که کودکش سالم است و بعد او را به دورن کشتی نزد کودکش بردم.
نکته (1) حکایت این خانم حکایت همهی ما انسانهاست. دنیا همانند دریایی عمیق است و همهی مردم دنیا در این دریا سرگردان هستند. تنها کسانی از این دریای عمیق و بی انتها نجات پیدا میکنند که در کشتی اهل بیت (علیهمالسلام) سوار شوند. اگر دین خود را به دنیا نفروختیم و تسلیم شیطان نشدیم، لطف خدا شامل حال ما شده و ما را سوار بر کشتی نجات خواهد کرد.
در صوات شعبانیه خطاب به اهل معصومین (علیهمالسلام) میخوانیم:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجَارِیَةَ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا
نکته (2) برخی از جوانها برای خود بودن به دنبال استاد اخلاق میگردند و گمان میکنند تا استاد نباشد به جایی نخواهند رسید اما غافل از آن که اگر خدا را داشته باشند و تسلیم شیطان نشوند خداوند راهگشای آنها بوده و آنها را سوار بر کشتی نجات خواهد کرد.
سالهاست که از چشمانت
می نویسم.
سالهاست که با حسرت،
در خیال خود
به چشمانت خیره میشوم،
دستانت را می گیرم،
دستانت را می بوسم،
در ژرفای نگاهت غوطه ور میشوم،
با صدایت آرام می گیرم
و در میان آغوشت گم میشوم.
سالهاست صدای ناله ی
پاشنه ی این در را
نشنیده ام.
می نویسم،
می نویسم وقت آن رسیده
در آن کوچه ی قدیمی
و در کنار همان خانه
به چشمانت خیره شوم و هیچ نگویم!
در عظمت نگاهت
میشود تا ابد
زندگی کرد.
دیگر طاقتم ...طاق شده!
یکبار دیگر دلتنگی
دلتنگ نبودنت هستم ... لحظه شمار آمدنت
این دلتنگی قشنگترین دلتنگیه عمرمه
من این دلتنگی را به جان و دل می خرم
چون دلتنگ کسی هستم که یقین دارم می آید...!
سلام چندتا عکس براتون گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد فقط نظر یادتون نره... نظراتون خیلی برام مهمه ... دوستون دارم
|