سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسود را دوستی نیست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :58
کل بازدید :494919
تعداد کل یاداشته ها : 184
103/2/22
12:56 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
محسن خلیلی[289]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی لحظه های آبی قاصدک رهگذری غریب کلبه سکوت خیس سایه دل نوشته های یک دختر شهید بچه مرشد! سکوت ابدی هم نفس کلبه تنهایی سایت قلعه گنجwww.ghalehganj.com أنّ الارض یرثها عبادی الصالحون قُدقُدای ِ یه جوون ِ پیر سیب سبز حباب خیال آوای قلبها... جـــیرفـــت زیـبا دلنوشته ها .: شهر عشق :. سکوت سبز کلارآباد دات کام یاربسیجی ..:: رهگذر ::.. مهاجر منطقه آزاد ابـــــــــــرار آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا سرگرمی Entertainment رازهای موفقیت زندگی سفری به روستای زیارتی سیاحتی سورک درس های زندگی قافیه باران یامهدی دل نوشته سعادت نامه من الغریب الی الحبیب پنجره چهارمی ها خودمونی کلبه تنهایی اخراجی های جدید نامه ای در راه عشق گروه اینترنتی جرقه داتکو COMPUTER&NETWORK بشکاف مکاشفه مسیح تنهاترین عاشق سکوت فریاد من است مائــده الهی سرود عرش رویابین بیکار الاف روزهای عاشقی یک سیب آقا رضا شخصی بندر میوزیک همسایه خورشید(زمزمه تنها سابق) رنگارنگ یه دخترشاد دانلود و نقد کتاب سرزمین من تی بره نبض شاه تور عدالت جویان نسل بیدار مرامنامه عشاق صل الله علی الباکین علی الحسین اتش دل Sense Of Tune اللهم عجل لولیک الفرج ***رویا*** خورجین عشق *ایستگـــــــــــــــــــــــــــاه انـــــــــــــــــــــرژی* از چشم مجنون از صدای سکوت دلم خسته ام میم مثل مغنیه Cyberom UTM Sea of Love آزاد اندیشان احساس ابری روان شناسی کودک عشقی قاطی پاطی خنده بازار ME&YOU عشق و دوستی حضـــور خلوت دل مرد احساساتی می نویسم هر چی بدونم زندگی چیست؟ برای خودم سومین حرکت دوست خوب اسمس بارون عکس های باغبادران ..::منتظر بیداری::.. Ali reza khosravi یالان دنیا هزاره ایستگاه دلتنگی بلوچی از شهرستان چابهار از همه چی.از همه جا دهاتی دکتر علی حاجی ستوده زیباترین خنده در غروب یک روز پاییزی آسمون عشق قاصدک خورشید نی ریز وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان لبخند خدا درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ فریاد بی صدا زندگی اینجا،آنجا،همه جا آرزو هر چی بخوای بمب خنده تنها سلسبیل یکی مثل ما روژمان یکی بود هنوزهم هست شکوفایی استعدادها و شادکامی در زندگی sayeh. تنهایی چـــــاوش ( چه خبر از دنیا ؟؟؟؟) آریایی سروستان دنیای این روزای من... عاشقانه ها جوونی کجایی... روانشناسی _ مطالب جالب شرکت نمین فیلتر nafas فراق یار عاشقتم خداااااااااااااااااااااااااااااا donyayeemrooz همنواز بچه ها سلام داستان های زیبا وخواندنی مطالب ادبی دوست داشتنی حجاب از ایلجیما خوشگل تر؟؟؟ تنهایی من میترایسم بهترین اسلحه:عشق دنیای نفیس مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان Saeed kermani عمومی پرنیان سلام بر مردان بی ادعا سایه عشق اسمانی آخرین منجی کلبه تنهایی من دلنوشته های من اینجا پسرارو مثل مگس له میکنیم hasti طواف دل حال این روزهای من سرما به عشق ارباب عشقولانه عشق بی انتها من هیچم بمب فوتبالی تمنای وصل جزییات در لینک راه بی پایان.. بار غم خدای عزیز سلام عطر و ادکلن، لوازم آرایشی بهداشتی،لاغری مردان اهنین شادی(زمزمه های دلتنگی) لحظه های دلتنگی... دلنوشته من و او نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی روان شناسی سوپر لینک خشگل دختر بازی و سرگرمی های حادثه ای، اتومبیلرانی، فکری، ورزشی آموزش زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، عربی، اسپانیایی هدفی داری نداری؟ گذشته ها کتب مهندسی، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، لغتنامه طوفان در پرانتز - نرم افزار رز سیاه همه نمک بریزیم! کوهپایه های عشق گلیرد به کسی نگو دوستت دارم09399964126 دل نوشته ها و شعرها زمانه weblog in the parsiblog عشق ابدی هرجوردوست داری! از همه رنگ plantpathology

جملات زیبا و متون قشنگ ویژه ایام فاطمیه،شعر زیبا به مناسبت دهه ایام فاطمیه عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیممُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . ....کدامین شب از آن شب تیره تر بود / که زهرا حایل دیوار و در بودشبی کاندر هجوم تیغ بیداد / سرت را سینه زهرا سپر بود . . .یا فاطمه (س)...ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیمروزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیمشهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت   برای دیدن بقیه جملات به ادامه مطلب برین کلمات کلیدی: جملات زیبا ویژه ایام فاطمیه،متن های زیبا به مناسبت ایام فاطمیه،متن ادبی زیبا ویژه دهه ایام فاطمیه،اس ام اس ویژه ایام فاطمیه جدید سال 90،نوشته های زیبا مخصوص ایام فاطمیه،متون زیبای ادبی راجب ایام فاطمیه،پیامک ویژه ایام فاطمیه سال 13290،دوبیتی زیبا ویژه ایام فاطمیه،جملات زیبا و متون قشنگ ویژه ایام فاطمیه،شعر زیبا به مناسبت دهه ایام فاطمیهخزان زود هنگام و کبود شدن یاس بوستان پیامبر ، تسلیت باد … چه تعبیری خدا در نقطه دارد/ که تفسیری جدا هر نقطه داردبه تعداد بهار عمر زهرا(س) / همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .(سوره ی کوثر 18 نقطه دارد) ..نمایان شد ز خط آتش و دود / که جرم فاطمه حب علی بودپس از زهرا علی بی همزبان شد / اسیر امتی نامهربان شد . . ....عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیممُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . ....کدامین شب از آن شب تیره تر بود / که زهرا حایل دیوار و در بودشبی کاندر هجوم تیغ بیداد / سرت را سینه زهرا سپر بود . . .یا فاطمه (س)...ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیمروزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیمشهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت ...یتیمان جز دو چشم تر ندارند / به غیر از خاک غم بر سر ندارندچو مادر مرده ها باید فغان کرد / که طفلان علی مادر ندارند . . ....آنان که بر این خانه هجوم آوردند / در خاک نهال کینه را پروردنددر کعبه علی شکسته بتها شان را / اکنون به در خانه تلافی کردند . . ....خون است که روی خاک خشت افتاده است / داغ است به قلب سر نوشت افتاده استخیزید و فرشته را به بیرون ببرید / آتش به در باغ بهشت افتاده است...هر سینه که دوستدار زهراست / آشفته و بی قرار زهراستگنجینه ی هفت آسمان ها / در سینه ی خون نگار زهراستاز شرح کرامتش همین بس / عالم همه وامدار زهراست...تا که نامت بر زبان آمد ، زبان آتش گرفت / سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفتحیدر آمدخاک همچون باد ، گرم گریه شد / خواست تا غسلت دهد ، آب روان آتش گرفت...نگاه سرد مردم بود و آتش / صدا بین صدا گم بود و آتشبجای تسلیت با دسته ی گل / هجوم قوم هیضم بود و آتش...کمی از غسل زیر پیرهن ماندکمی از خون خشک بر بدن ماندکفن را در بغل بگرفت و بو کردهمان طفلی که آخر بی کفن ماند...الهی داد از این دل داد  از این دلکنار قبر زهرا کرده منزلبگو زهرا زجا خیزد ببیندکه اشک دیده کردخاک او گل...چنان داغت دلم غمناک کرده / که دست من تو را در خاک کردهبجایت زینب مظلومه تو / غبار غم ز رویم پاک کرده...ز سوز دل کنم گریه برایت / که دیگر نشنوم زهرا صدایتدر و دیوار خانه با نگاهم / بیادم آورد آن ناله هایت...اگر محور به هر امکان علی بود / ولی بر فاطمه مهمان علی بودکنار تربتت مظلومه زهرا / سر شب تا سحر گریان علی بود . . .   کلمات کلیدی: جملات زیبا ویژه ایام فاطمیه،متن های زیبا به مناسبت ایام فاطمیه،متن ادبی زیبا ویژه دهه ایام فاطمیه،اس ام اس ویژه ایام فاطمیه جدید سال 90،نوشته های زیبا مخصوص ایام فاطمیه،متون زیبای ادبی راجب ایام فاطمیه،پیامک ویژه ایام فاطمیه سال 13290،دوبیتی زیبا ویژه ایام فاطمیه،


  
  

نوشته های دانشین و زیبا در مورد مرگ و جدایی+شعر و دوبیتی در مورد احساس مردن خواب دیدم خواب اینکه مرده امخواب دیدم خسته و افسرده امروی من خروارها از خاک بودوای قبر من چه وحشتناک بودتا میان گور رفتم دل گرفتقبر کن سنگ لحد را گل گرفتناله می کردم ولیکن بی جوابتشنه بودم تشنه یک جرعه آببالش زیر سرم از سنگ بودغرق وحشت سوت و کور و تنگ بودخسته بودم هیچ کس یارم نشدزان میان یک تن خریدارم نشدهرکه آمد پیش حرفی راند و رفتسوره حمدی برایم خواند و رفتنه شفیقی نه رفیقی نه کسیترس بود و وحشت و دلواپسیآمدند از راه نزدم دو ملک   برای خواندن بقیه مطالب به ادامه مطلب برین  کلمات کلیدی: متن و اشعار جدایی و مرگ برای وبلاگ، احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه - جدایی و مرگ،احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه ، جدایی و مرگ، داستان هایه عشقی ، مطلب هایه عشقی ، فراق و جدایی ، نوشته های مرگ و زندگی برای وبلاگ، شعرهای زیبا و دلنشین، اشعار جدایی و مرگ، روی قبرم بنویسیدمهاجر ،شعرهای زیبا و دلنشین اشعار عاشقانه اشعار جدایی و مرگ شعر آهنگ، سی نوشته جدایی وبلاگ اشعار،چشمانم خیس است ولی از اشک جدایی. احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه داستان هایه عشقی ، مطلب هایه عشقی ، فراق و جدایی ، مرگ و زندگی قلم زده شده در ،دلگیری برخیز که غیر از تو مرا دنیا سر جدایی ما شرط بسته اند ،عاشقانه ها..به یاد بی وفایان،شعر جدایی، زنده باد مرگ، شعر نو مرگ جدایی، اشعار و جملاتی در مورد مرگاشعار و جملاتی در مورد مرگ،مهم نیست مرگ کجا و کی به سراغ من می آید،شعر درباره مرگ عزیزانقطعی ترین امر درباره زندگی، مرگ ،شعر کوتاه برای پدرقطعه ای شعر در وصف فوت پدر آمار مرگ ومیر ،کاش به جای جدایی مردن بود ، چون مردن یک لحظه است و جدایی ذره ذره مردن، وقتی دوتا دوست با هم صمیمی اند ، مرگ فقط یکی را داغدار می کند ولی جدایی،جدایی متن  شعر در مورد جدایی،شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی متن جدایی برای او که رفته،غم متن عاشقی شعر جدایی متن جدایی متن،متن عاشقانه برای جدایی سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم شعر و متن عاشقانه برای جدایی شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی متن جدایی برای او که رفته. ... جدایی متن جدا شدن متن با موضوع جدایی متن برای جدایی قشنگترین متن عاشقانه برای جدایی متن در ،متن آنلاین عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی، متن جدایی،شعر و متن عاشقانه برای جدایی،هر چه دیدم زیر باران ، از عبث پر بود و از غم ، شعر عاشقانه متن عاشقانه ،شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی، متن جدایی برای او که رفته، چگونه غم جدایی را تحمل،دو باره به عشق ابدی خود اعتراف باختن ، بلاتکلیفی ، درهم شکستگی ، پستی ، گیجی ، حماقت،نفرت شدید از خود و متن زیبا و نوشته های قشنگ برای وبلاگ.بلاگفا(تنهائی،عاشقانه)جدید سال9متن خداحافظی و جدایی، متن درباره تنهایی و غم،کسی،متن زیبا در مورد عشق دروغین،متن زیبا در مورد نفرت ودروغ،متن زیبا راجع دلتنگی،متن زیبا در مورد،زیباترین مقاله در مورد عشق،رابطه به جدایی،زندگی را بی عشق،چیزهای زیادی برای نفرت وجود دارند،برای عاشق شدن خواب دیدم خواب اینکه مرده امخواب دیدم خسته و افسرده امروی من خروارها از خاک بودوای قبر من چه وحشتناک بودتا میان گور رفتم دل گرفتقبر کن سنگ لحد را گل گرفتناله می کردم ولیکن بی جوابتشنه بودم تشنه یک جرعه آببالش زیر سرم از سنگ بودغرق وحشت سوت و کور و تنگ بودخسته بودم هیچ کس یارم نشدزان میان یک تن خریدارم نشدهرکه آمد پیش حرفی راند و رفتسوره حمدی برایم خواند و رفتنه شفیقی نه رفیقی نه کسیترس بود و وحشت و دلواپسیآمدند از راه نزدم دو ملکتیره شد در پیش چشمانم فلکیک ملک گفتا بگو نام تو چیستآن یکی فریاد زد رب تو کیستای گنهکار سیه دل بسته پرنام اربابان خود یک یک ببردر میان عمر خود کن جستجوکارهای نیک و زشتت را بگوما که ماموران حق داوریمنک تو را سوی جهنم می بریمدیگر آنجا عذر خواهی دیر بوددست و پایم بسته در زنجیر بودنا امید از هر کجا و دلفکارمی کشیدندم به خفت سوی نارناگهان الطاف حق آغاز شداز جنان درهای رحمت باز شدمردی آمد از تبار آسماننور پیشانیش فوق کهکشانچشمهایش زندگانی می سروددرد را از قلب آدم می زدودگیسوانش شط پر جوش و خروشدر رکابش قدسیان حلقه بگوشصورتش خورشید بود و غرق نورجام چشمانش پر از شرب طهورلب که نه سرچشمه آب حیاتبین دستش کائنات و ممکناتخاک پایش حسرت عرش برینطره یی از گیسویش حبل المتینبر سرش دستار سبزی بسته بودبر دلم مهرش عجب بنشسته بوددر قدوم آن نگار مه جبیناز جلال حضرت عشق آفریندو ملک سر را به زیر انداختندبال خود را فرش راهش ساختندغرق حیرت داشتند این زمزمهآمده اینجا حسین فاطمهصاحب روز قیامت آمدهگویی بهر شفاعت آمدهسوی من آمد مرا شرمنده کردمهربانانه به رویم خنده کردگفت آزادش کنید این بنده راخانه آبادش کنید این بنده رااینکه اینجا این چنین تنها شدهکام او با تربت من وا شدهمادرش او را به عشقم زاده استگریه کرده بعد شیرش داده استبارها بر من محبت کرده استسینه اش را وقف هیئت کرده استاینکه می بینید در شور است و شینذکر لالائیش بوده یا حسین(ع)دیگران غرق خوشی و هلهلهدیدم او را غرق شور و هرولهبا ادب در مجلس ما می نشستاو به عشق من سر خود را شکستسینه چاک آل زهرا بوده استچای ریز مجلس ما بوده استخویش را در سوز عشقم آب کردعکس من را بر دل خود قاب کرداسم من راز و نیازش بوده استخاک من مهر نمازش بوده استپرچم من را بدوشش می کشیدپا برهنه در عزایم می دویداقتدا به خواهرم زینب نمودگاه میشد صورتش بهرم کبودبارها لعن امیه کرده استخویش را نذر رقیه کرده استتا که دنیا بوده از من دم زدهاو غذای روضه ام را هم زدهاینکه در پیش شما گردیده بدجسم و جانش بوی روضه می دهدحرمت من را به دنیا پاس داشتارتباطی تنگ با عباس داشتنذر عباسم به تن کرده کفنروز تاسوعا شده سقای منگریه کرده چون برای اکبرمبا خود او را نزد زهرا می برمهرچه باشد او برایم بنده استاو بسوزد صاحبش شرمنده استدر قیامت عطر و بویش  میدهمپیش مردم آبرویش میدهمباز بالاتر به روز سرنوشتمیشود همسایه من در بهشتآری آری هرکه پا بست من استنامه ی اعمال او دست من است بر سنگ قبر من بنویسید:خسته بود ، اهل زمین نبود ، نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید:پاک بود چشمان او که از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنویسید:این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود بر سنگ قبر من بنویسید:کل عمر پشت دری که باز نمی شد نشسته بود  روی قبرم بنویسید مسافر بوده استبنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیستاو در این معبر پرحادثه عابر بوده است  صفت شاعر اگر همدلی و همدردیستدر رثایم بنویسد که شاعر بوده است بنویسید اگر شعری ازاومانده بجایمردی از طایفه ی شعر معاصر بوده است مدح  گویی و ثنا خوانی اگر دین داریستبنویسید در این مرحله کافر بوده است   غزل هجرت من را همه جا بنویسیدروی قبرم بنویسیدمهاجر بوده است   کبوتر شد و رفتروی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت                                                                                                                  زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفتچه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم                                                                                                                              آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفتروز میلاد  ، همان روز که عاشق شده بود                                                                                                                                مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید                                                                                                                                  عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفتهر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد                                                                                                                         پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت  ((ح.د.ا دنیا پلی است در گذر کشور فنا ح.د.ا )) دردا و حسرتا که به غفلت جها ن گذشتعمر عزیز در طمع این وآن گذشتای خفته در سرا،چه غفلت، ز جای خیزبر بند ، بار  جان که دگر کاروان گذشتقارون مگر نداشت بسی نقد سیم و زردیدی که آخر از سر آنها چسان گذشتچندان به دوش خویش بکش بار معصیتکز موقف حساب الهی توان گذشتآمد چو مرگ پیر و جوانی نمی کندای بس جوان که پیر نگشت و جوان گذشتمفروش باد دولت خود بر کهان و مه خواهد چو عاقبت به کهان و مهان گذشتبیچاره ای که طعنه دولت زنی به ویغافل مشو که زخم زبان از سنان گذشتآخر ، دُهَل به ماتمِ وی سینه چاک شدآن را که بانگ کوس زهفت آسمان گذشتدیدی رسید ملک کیان بعد بر کیاندیدی کیان نهاد ز بهر کیان گذشتگیرم که بانگ حشمت تو قیروان گرفتگیرم که صیت جاه تو از فیروان گذشتآخر به زیر خاک بباید مکان نمودآخر بباید از سر این خانمان گذشتآن گنج باد آور پرویز را که برد؟زان گنج شایگان ، به عبث ، رایگان گذشتجز اینکه هی به باد فنا داد و هی بسوختبرگ اجل بگو، زکدام آشیان گذشتخواهی بسی به خواب شدن در بسیط خاکعمرت همین دو روزه  به خواب گران گذشتیکدم نشد که خیل غم از دل برون شودما را تمام عمر به آه و فغان گذشتگویند هر زمان که فلان را اجل رسیدگویند دم به دم که ز دنیا فلان گذشتدنیا پلی است در گذر کشور فنادر موسم عبور بباید از آن گذشتبر آنکه تیره شد فلک از دود مطبخشبر آنکه داشت عمر فزون در جهان گذشتبر آنکه شب به بسترِ راحت بخفتْ خوشبر آنکه بود روز و شبش پاسبان گذشتبر آنکه خون مردم بیچاره ریختیبر آنکه بد ز ظلم تو اندر فغان گذشتبر کودک رضیع که در مهد جان سپردبر آنکه داشت عمر فزون در جهان گذشتاین آیت فنا که بهر خانمان رسیداین قاصد اجل که بهر خاندان گذشتزآن خانمان سرشک بهفتم زمین رسیدبر نه سپهر دود از آن دودمان گذشتبر بینوای عور که ساتر به تن نداشتبر آنکه داشت پیرهن، پر نیان گذشتاین پنج روزه عمر عجب بود بی وفاگوئی که برق سان و چو تیر از کمان گذشت(صامت) دگر منال ز دنیای بی وفاگر تلخ کام بودی و گر شادمان گذشت عشق تلخ نیمه شب آواره و بی حس حالدر سرم سودای جامی بی زبانپرسه ای آغاز کردیم در خیالدل به یاد آورد ایام وصال از جدایی یک و دو سالی می گذشتیک دو سال از عمر رفت و بر نگشت دل به یاد آورد اول بار راخاطرات اولین دیدار راآن نظر بازی آن اسرا راآن دو چشم مست و آهو وار را هم چو رازی مبهم و سر بسته بودچون من از تکرار او هم خسته بود آمد و هم آشیان شد با من او همنشین و هم زبان شد با من اوخسته جان بودم که جان شد با من اونا توان بود توان شد با من او دامنش شد خوابگاه خستگیاین چنین آغاز شد دلبستگی وای از آن شب زنده داری تا سحروای از آن عمری که با او شد به سرمست او بودم زدنیا بی خبردم به دم این عشق می شد بیشتر آمدو در خلوتم دم ساز شدگفتگوها بین ما آغاز شد گفتمش در عشق پا بر جاست دلگر گشایی چشم دل زیباست دلگر تو زورقبان شوی دریا ست دلبی تو شام بی فرداست دل زعشق روی تو حیران شدهدر پی عشق تو سرگردان شده گفت در عشقت وفادارم بدانمن تو را بس دوست میدارم بدانشوق وصلت را به سر دارم بدانچون تویی مخمور خمارم بدان با تو شادی می شود غم های منبا تو زیبا می شود فردای من گفتمش عشقت به دل افزون شدهدل زجادوی رخت افسون شدهجز تو هر یادی به دل مدفون شدهعالم از زیبایی ات مجنون شده بر لبم بگذاشت لب یعنی خموشطعم بوسه از سرم برد عقل وهوش در سرم جز عشق او سودا نبودبهر کس جز او در این دل جا نبوددیده جز بر روی او بینا نبودهمچو عشق من هیچ گل زیبا نبود خوبی او شهره آفاق بوددرنجابت در نکوهی پاک بود روزگار اما وفا با ما نداشتطاقت خوشبختی ما را نداشتپیش پای عشق ما سنگی گذاشتبیگمان از مرگ ما پروا نداشت آخر این قصه هجران بود وبسحسرت و رنج فراوان بود وبس یار ما را از جدایی غم نبوددر غمش مجنون عاشق کم نبودبر سر پیمان خود محکم نبودسهم من از عشق جز ماتم نبود با من دیوانه پیمان ساده بستساده هم آن عهد وپیمان را شکست بی خبر پیمان یاری را گسستاین خبر ناگاه پشتم را شکستآن کبوتر عاقبت از بند رسترفت و با دلدار دیگر عهد بست با که گویم او که هم خون من استخسم جان و تشنه خون من است بخت بد بین وصل او قسمت نشداین گدا مشمول آن رحمت نشدآن طلا حاصل به این قیمت نشد عاشقان را خوشدلی تقدیر نیستبا چنین تقدیر بد تدبیر نیست از غمش با دود ودم همدم شدمباده نوش غصه او من شدممست ومخمور و خراب از غم شدمذره ذره آب گشتم کم شدم آخر آتش زد دل دیوانه راسوخت بی پروا پر پروانه را عشق من از من گذشتی خوش گذربعد از این حتی تو اسمم را نبرخاطراتم را تو بیرون کن زسردیشب از کف رفت فردا را نگر آخر این یک بار از من بشنو پندبر منو بر روزگارم دل مبند عاشقی را دیر فهمیدی چه زودعشق دیرین گسسته تار وپودگر چه آب رفته باز آید به رودماهی بیچاره اما مرده بود بعد از این هم آشیانت هر کس استباش با او یاد تو ما را بس است. همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی    تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستی      تو اگه پرنده باشی چشای من آسمونه راز پر کشیدنت را کسی جز من نمیدونه  واسه من سخته که بی تو بنویسم مشق پروازبا صدای ساز خسته، تر کنم گلوی آواز من و تو گرچه اسیریم حیفه از غصه بمیریمبیا تا آخر دنیا بشینیم و پر نگیریم   جای پر زدن زمین نیست تو قلب آسمونهقصه مرگ و جدایی، تو کتابا جا میمونه  نگو عمرمون تموم شدبعد از این دیگه غمی نیست   بیا فردا رو بسازیم اینکه فرصت کمی نیست زنده کن صدای سازو که رسیده وقت پرواز اشک پاکتو نگه دار واسه غسل تن پرواز   به نام خدایی که غفور است و رحیم                               زندگی بی تو عذابی است وخیم تقدیمبه امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهایسوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت .   تو ستاره  غریبی                            تو شکوه باور من   شب عاشقیست یارا بنشین برابر من  تو چه کرده ای که با تو شده عشق تار و پودم  تو چه کرده ی که عمریست پی تو در سجودم تو چه کرده ی که عمری ز پی ات دویده ام من  به خدا قسم که با تو به خدا رسیده ام من  چه شکسته ایستادی چه شکسته تر پریدی    به طواف عاشقانه حرم خدا رسیدی   *************************************** زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیستگر سر کنم شکایت هجران غریب نیستجانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش یاراکز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیستگم گشته ی دیار محبت کجا رودنام حبیب هست و نشان حبیب نیستعاشق منم که یار به حالم نظر نکردای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیستدر کار عشق او که جهانیش مدعی ستاین شکر چون کنیم که ما را رقیب نیستجانا نصاب حسن تو حد کمال یافتوین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیستگلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرامکاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست  آسیمه سر رسیدی از غربت بیاباندلخسته دیدمت در آوار خیس باران وا مانده در تبی گنگ ناگه به من رسیدی من خود شکسته از خود در فصل نا امیدی در برکهء دو چشمت نه گریه و نه خنده گم کرده راه شب را سرگشته چون پرنده من ره به خلوت عشق هر گز نبرده بودم پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودمپیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم من با تو خو گرفتم از خنده ات شکفتم چشم تو شاعرم بود تا این ترانه گفتم در خلوت سرایم یک باره پر کشیدی آن گاه ای پرنده بار دگر پریدی من ره به خلوت عشق هر گز نبرده بودم پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودمپیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودمپیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم  اشعار جدایی و مرگ، احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه - جدایی و مرگ،احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه ، جدایی و مرگ، داستان هایه عشقی ، مطلب هایه عشقی ، فراق و جدایی ، مرگ و زندگی، شعرهای زیبا و دلنشین، اشعار جدایی و مرگ، روی قبرم بنویسیدمهاجر ،شعرهای زیبا و دلنشین اشعار عاشقانه اشعار جدایی و مرگ شعر آهنگ، سی نوشته جدایی وبلاگ اشعار،چشمانم خیس است ولی از اشک جدایی. احساس، عشق، دوستی، محبت، اشعار عاشقانه داستان هایه عشقی ، مطلب هایه عشقی ، فراق و جدایی ، مرگ و زندگی قلم زده شده در ،دلگیری برخیز که غیر از تو مرا دنیا سر جدایی ما شرط بسته اند ،عاشقانه ها..به یاد بی وفایان،شعر جدایی، زنده باد مرگ، شعر نو مرگ جدایی، اشعار و جملاتی در مورد مرگاشعار و جملاتی در مورد مرگ،مهم نیست مرگ کجا و کی به سراغ من می آید،شعر درباره مرگ عزیزانقطعی ترین امر درباره زندگی، مرگ ،شعر کوتاه برای پدرقطعه ای شعر در وصف فوت پدر آمار مرگ ومیر ،کاش به جای جدایی مردن بود ، چون مردن یک لحظه است و جدایی ذره ذره مردن، وقتی دوتا دوست با هم صمیمی اند ، مرگ فقط یکی را داغدار می کند ولی جدایی،جدایی متن  شعر در مورد جدایی،شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی متن جدایی برای او که رفته،غم متن عاشقی شعر جدایی متن جدایی متن،متن عاشقانه برای جدایی سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم شعر و متن عاشقانه برای جدایی شعر عاشقانه متن عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی متن جدایی برای او که رفته. ... جدایی متن جدا شدن متن با موضوع جدایی متن برای جدایی قشنگترین متن عاشقانه برای جدایی متن در ،متن آنلاین عاشقانه شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی، متن جدایی،شعر و متن عاشقانه برای جدایی،هر چه دیدم زیر باران ، از عبث پر بود و از غم ، شعر عاشقانه متن عاشقانه ،شعر دلتنگی عشق نفرت جدایی، متن جدایی برای او که رفته، چگونه غم جدایی را تحمل،دو باره به عشق ابدی خود اعتراف باختن ، بلاتکلیفی ، درهم شکستگی ، پستی ، گیجی ، حماقت،نفرت شدید از خود و متن زیبا و نوشته های قشنگ برای وبلاگ.بلاگفا(تنهائی،عاشقانه)جدید سال9متن خداحافظی و جدایی، متن درباره تنهایی و غم،کسی،متن زیبا در مورد عشق دروغین،متن زیبا در مورد نفرت ودروغ،متن زیبا راجع دلتنگی،متن زیبا در مورد،زیباترین مقاله در مورد عشق،رابطه به جدایی،زندگی را بی عشق،چیزهای زیادی برای نفرت وجود دارند،برای عاشق شدن


  
  

دیوارهای بلند دنیا



دنیا دیوارهای بلند دارد و درهای بسته که دور تا دور زندگی را گرفته     اند ، نمی شود از دیوارهای دنیا بالا رفت . نمی شود سرک کشید و آن طرفش را دید اما     همیشه نسیمی از آن طرف دیوار کنجکاوی آدم را قلقلک می دهد .
کاش این دیوارها پنجره داشت و کاش می شد گاهی به آن طرف نگاه کرد . شاید هم پنجره ای هست و من نمی بینم
.
شاید هم پنجره اش زیاد بالاست و قد من نمی رسد . با این دیوارها چه می شود کرد ؟


می شود از دیوارها فاصله گرفت و قاطی زندگی شد و می شود اصلا فراموش کرد که دیواری هست و شاید می شود تیشه ای برداشت و کند و کند . شاید دریچه ای ، شاید شکافی ، شاید روزنه ای ...


همیشه دلم می خواست روی این دیوار سوراخی درست کنم . حتی به قدر یک سر سوزن ، برای رد شدن نور ، برای عبور عطر و نسیم ، برای ... بگذریم . گاهی ساعتها پشت این دیوار می نشینم و گوشم را می چسبانم به آن و فکر می کنم ؛ اگر همه چیز ساکت باشد می توانم صدای باریدن روشنایی را از آن طرف بشنوم . اما هیچوقت ، همه چیز ساکت نیست و همیشه چیزی هست که صدای روشنایی را خط خطی کند .


دیوارهای دنیا بلند است و من گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار . مثل بچه بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه همسایه می اندازد . به امید آنکه شاید در آن خانه باز شود . گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار . آن طرف حیاط خانه خداست و آن وقت هی در می زنم ، در می زنم و می گویم : « دلم افتاده توی حیاط شما . می شود دلم را پس بدهید ؟؟!!! »


کسی جوابم را نمی دهد ، کسی در را به رویم باز نمی کند اما همیشه ، دستی ، دلم را می اندازد آن طرف دیوار .
همین و من این بازی را دوست دارم . همین که دلم پرت می شود .... آن طرف دیوار .



آنقدر دلم را پرت می کنم تا خسته شوند ، تا دیگر دلم را پس ندهند . تا در را باز کنند و بگویند : بیا خودت دلت را بردار و برو . آن وقت من می روم و دیگر بر نمی گردم ....


 


 



 


  
  
دل من


 


در نقاشی هایم تنهاییم را پنهان می کنم




در دلم دلتنگی ام را


در سکوتم حرفهای نگفته ام را


در لبخندم غصه هایم را


دل من چه خردسا ل است


...ساده مینگرد ...


ساده می خندد ...


ساده می پوشد ...


دلــــِ من

 

از تبار دیوارهای کاهگلی است


ساده می افتد...


ساده می شکند ...


ساده می میرد


  
  
نامه ات به دستم رسید


 

نامه‌ات‌ که‌ به‌ دستم‌ رسید،من‌ خواب‌ بودم؛ نامه‌ات‌ بیدارم‌ کرد.


 

  


 

نامه‌ات‌ ستاره‌ای‌ بود که‌ نیمه‌شب‌ در خوابم‌ چکید و ناگهان‌ دیدم‌ که‌ بالشم‌ خیس‌ هزار قطره‌ نور است.


 

  


 

دانستم‌ که‌ تو اینجا بوده‌ای‌ و نامه‌ را خودت‌ آورده‌ای. رد‌ پای‌ تو روشن‌ است.


 

 
هر جا که‌ نور هست، تو هستی، خودت‌ گفته‌ای‌ که‌ نام‌ تو نور است.


 


نامه‌ات‌ پر از نام‌ بود. پر از نشان‌ و نشانی. نامت‌ رزاق‌ بود و نشانت‌ روزی‌ و روز.


 


گفتی‌ که‌ مهمانی‌ است‌ و گفتی‌ هر که‌ هنوز دلی‌ در سینه‌ دارد دعوت‌ است.


 

 


 

گفتی‌ که‌ سفره‌ آسمان‌ پهن‌ است‌ و منتظری‌ تا کسی‌ بیاید و از ظرف‌ داغ‌ خورشید لقمه‌ای‌ برگیرد.


 

 
و گفتی‌ هر کس‌ بیاید و جرعه‌ای‌ نور بنوشد، عاشق‌ می‌شود.


 



گفتی‌ همین‌ است، آن‌ اکسیر، آن‌ معجون‌ آتشین‌ که‌ خاک‌ را به‌ بهشت‌ می‌برد.


 

و گفتی‌ که‌ از دل‌ کوچک‌ من‌ تا آخرین‌ کوچه‌ کهکشان‌ راهی‌ نیست، اما دم‌ غنیمت‌ است‌


 

 


 

و فرصت‌ کوتاه‌ و گفتی‌ اگر دیر برسیم‌ شاید سفره‌ات‌ را برچیده‌ باشی، آن‌ وقت‌ شاید تا ابد گرسنه‌ بمانیم...


 



آی‌ فرشته، آی‌ فرشته‌ که‌ روزی‌ دوستم‌ بودی، بلند شو دستم‌ را بگیر و راه‌ را نشانم‌ بده، که‌ سفره‌ پهن‌ است‌ و مهمانی‌ است.


 

مبادا که‌ دیر شود، بیا برویم، من‌ تشنه‌ام، خورشید می‌خواهم.


 

 

90/1/29::: 6:40 ع
نظر()
  
  
دیری است از خود, از خلق دورم


با این همه در عین بی تابی صبورم


پیچیده در شاخ درختان, چون گوزنی


سر شاخه های پیچ در پیچ غرورم


هر سوی سرگردان و حیران در هوایت


نیلوفرانه پیچکی بی تاب نورم


بادا بیفتد سایه برگی به پایت


باری, به روزی روزگاری از عبورم


از روی یکرنگی شب و روزم یکی شد


همرنگ بختم تیره رخت سوگ و سورم


خط می خورد در دفتر ایام, نامم


فرقی ندارد بی تو غیبت یا حضورم


در حسرت پرواز با مرغابیانم


چون سنگ پشتی پیر در لاکم صبورم


آخر دلم با سربلندی می گذر


سنگ تمام عشق را بر خاک گورم



 


 


"قیصر امین پور"


  
  

 



 


 


 باران پرنده نیست,کبوتر پرنده نیست


در ذهن حوض,ماه شناور پرنده نیست


در بادهای زخمی این شهر مدتی ست


پیراهن رهای تو دیگر پرنده نیست


خود را پرنده فرض کن و در قفس بمیر


اما بدان پرنده بی پر,پرنده نیست


اما قبول کن که قفس یک حقیقت است


اینجا مگر تمام قفس در پرنده نیست؟


 


 


"نظاری"


  
  

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

می بینم که دو پاره ابر, آرام و خوش آهنگ به سراغ هم آمدند

 

 

 

ناگهان برقی زد و قهقهه ی دیداری و

 

 

 

دو نیمه سیب سقراطی یک سیب شد و باریدن گرفت.


  
  

ساختمان دوربین


 



 


مهم ترین قسمتهای یک دوربین عکاسی



 


1.لنز : با مجهز شدن اتاقک تاریک به عدسی محدب تصویری شفافتر و روشنتر در اتاقک تاریک به دست آورد این مسئله اهمیت لنزها را برای ایجاد تصویری واضح و روشن در دوربین آشکار می سازد.


بر روی دهانه هر دوربین اطلاعاتی از قبیل: نام لنز,کارخانه سازنده,فاصله کانونی,قدرت روشنایی یا حداکثر گشادگی دیافراگم,شماره ردیف و اندازه دهانه لنز درج شده است که در شناسایی لنزها بسیار با اهمیت است.


قدرت روشنایی یا حداکثر گشادگی دیافراگم عبارت است از مقدار نوری که از خود(لنز) عبور میدهد این مقدار با اعداد خاصی مانند 1:1,1:1/2,1:1/4,1:1/8,1:2و... مشخص می شوند. روشن ترین لنز 1:1 است یعنی در این لنز عدسیهای بسیار مرغوبی به کار رفته که می تواند تقریبا تمام نور موجود را از خود عبور دهد.


هر قدر عدد بزرگتر شود لنز از قدرت روشنایی کمتری برخوردار است از طرفی قدرت روشنایی لنز با بازترین درجه دیافراگم آن برابر است.


2. وسایل تنظیم نور : شاتر, دیافراگم و نور سنج


شاتر زمان نوردهی و دیافراگم شدت نور دهی را کنترل میکند و نور سنج نیز تعادل لین دو عامل را که منجر به رسیدن نور کافی به فیلم می شود را محاسبه می کند.


3.منظریاب


4. تعویض گر فیلم


5.اتاقک تاریک


6.کنترل شمارشگر فیلم


  
  

سلام


 

بعد از این دلم میخواد فقط واسه عشق واقعیم بنویسم, البته با کمک شما عزیزان.


 

 


 

 


 

 


 

 


 

تاریخچه عکاسی


 

 


 

 


 

کلمه «فتوگرافی» که در فارسی آن را عکاسی می‌خوانیم، از ترکیب دو لغت یونانی ((φωτογραφ?α (fotografia) پدید آمده‌است. فتو از کلمه "Phos" به معنای نور و گرافی از لغت "Graphi" به معنای نگارش؛ یعنی نوشتن با نور.


 

 


 


عکاسی به مفهومی که ما امروزه با آن آشناییم، توسط یک فرد کشف نشده‌است، بلکه نتیجه تلاش بسیاری از شیمیدان ها است. آغاز آن به سال 1727 میلادی برمی‌گردد. در آن سال شولز مشاهده کرد که مخلوطی از نیترات نقره و گچ  در مقابل نور، تیره می‌شوند. در دهه 1830 یک فرانسوی به نام لویی واگر تصادفا کشف کرد که برای ظهور یک تصویر، می‌توان از یک ورقه مسی پوشیده شده از نقره که به وسیله بخار ید حساس شده باشد، استفاده کرد.


 

 


 

 


 

پیدایش عکاسی به اتاق تاریک بر می‌گردد. اتاق تاریک را در قرن 11 میلادی فردی مصری به نام حسن بن هیثم ساخت که در اروپا به آن کامرا آسکورا می گفتند. در حقیقت اتاق تاریک منجر به پیدایش عکاسی و دوربین عکاسی شد. اتاق تاریک عبارت از اتاقی است بی هیچ پنجره. هیچ نوری به آن راه ندارد مگر از طریق روزنه ای که بر یکی از دیوارهای اتاق تعبیه شده. تصاویر یا چشم‌اندازهای روبروی روزنه به صورت وارونه بر دیوار روبرویش بازتاب می‌یافت.بعدها این اتاق تاریک در ابعاد کوچک‌تر تبدیل شد به دوربین عکاسی. یعنی در برابر روزنه‌ای که وجود داشت ماده حساس به نور قرار می‌دادند تا تصاویرباز تابش یافته ثبت و ضبط شوند.


 

 


 

نخستین باریک دانشمند فرانسوی به نام ژوزف نیسفور نیس (joseph Nicephore Niepce) در سال 1822 میلادی موفق به ثبت اولین عکس تاریخ شد(از یک مزرعه). او با قرار دادن یک صفحه فلزی قیر اندود در یک جعبه تارک از جلوی پنجره تصویر پشت بام را ثبت کرد در آن زمان صفحه عکس به مدت 8 ساعت تحت تابش نور آفتاب قرار داشت.


 

در سال 1840 میلادی یک انگلیسی به نام فاکس تالبوت با اختراع صفحات نگاتیو که می‌شد از روی آن بارها تصویر پوزیتیو چاپ کرد. گام بزرگی در پیشرفت عکاسی برداشت. این اختراع هنوز پایه واساس فیلمهای عکاسی جدید است.


 

 


 

عکاسی در ایران


 


3 سال پس از پیدایش عکاسی این هنر-صنعت در دسامبر 1842 به ایران وارد شد. ناصر الدین شاه به این فن علاقه فراوانی داشت و خود نیز عکاسی می‌کرد.البته هنوز آن زمان به سلطنت نرسیده بود.


 

ناصر الدین شاه را از جمله اولین عکاسان ایرانی می دانند. آنچه از یادداشت های شخصی او به دست آمده نشانگر آن است که وی با روش های علمی و فنی عکاسی و طرز کار دوربین های مختلف آشنا بوده و اغلب ، از دوربین های بزرگ با سه پایه استفاده می کرده است .


 

قدیمی ترین عکس های ناصر الدین شاه عبارتست از پرتره ای که از خودش گرفته و پرتره ای تمام رخ ازمادرش. با توجه به قدیمی ترین عکس های موجود درآلبوم کاخ گلستان، می توان نتیجه گرفت که در آن زمان در باریان خود عکاسان چیره دستی بوده اند؛ برای نمونه آقا رضا از پیشخدمتان مخصوص شاه که عکاسی را در دارالفنون فرا گرفته بود، به مقام نخستین عکاس باشی دربار منصوب رسید.


  
  
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام ولادت امام عصر (عج)مبارک
+ سه گل رویده اندر باغ احساس/گل سوسن گل لاله گل یاس/گل اول که ماه عالمین است عزیز فاطمه نامش حسین است/گل دوم نگر غرق است در فضل/امید مرتضی نامش اباالفضل/گل سوم گل میعادباشد امام چهارمین سجاد باشد.اعیاد شعبانیه مبارک
+ سلام دوستان من پس فردا امتحاناتم شروع میشه و تا 21 خرداد طول میکشه پس خداحافظ تا 21خرداد برام دعا کنید
+ سلام دوستان امتحاناتم داره شروع میشه برام دعا کنید که قبول بشم
+ سلام به تمام دوستان من اومدم؟؟؟!!!